قصد خواندن بهترین کتاب ها را دارید؟ مجله بامیک سایت تخصصی معرفی انواع کتاب و رمان,از بهترین نویسندگان ایران و جهان به همراه نقد و بررسی کتاب

حکایت ««موش های آهن خوار»» از کتاب کلیله و دمنه

داستان و حکایت
0 3,999

حکایت موش های آهن خوار از کتاب کلیله و دمنه

حکایت-این حکایت زیبا و پند آموز از کتاب کلیله و دمنه ترجمه ابوالمعانی نصرالله بن عبدالحمید منشی گرد آوری شده است.

 موش های آهن خوار

آورده‌اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت.

صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت، اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد.

بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت.

مرد گفت آهن تو را در انبارِ خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم، اما آنجا موشی زندگی می‌ کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد.

بازرگان گفت راست می‌ گویی، موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او بر خوردن آن قادر است.

دوستش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته.

پس گفت امروزبه خانه من مهمان باش.

بازرگان گفت فردا بازآیم.

رفت و چون به سر کوی رسید، پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد.

چون بجستند، از پسر اثری نشد.

پس ندا در شهر دادند.

بازرگان گفت من عقابی دیدم که کودکی می‌ برد.

مرد فریاد برداشت که دروغ و محال است، چگونه می‌ گویی عقاب کودکی را ببرد؟

بازرگان خندید و گفت در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد، عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟

مرد دانست که قصه چیست.

گفت آری، موش نخورده است، پسر بازده و آهن بستان.

هیچ چیز بدتر از آن نیست که در سخن، کریم و بخشنده باشی و در هنگام عمل، سرافکنده و خجل.

از کتاب کلیله و دمنه

ترجمه ابوالمعانی نصرالله بن عبدالحمید منشی

میانگین امتیاز ها 4.1 / 5. 11

بدون نظر
  1. ناشناس می گوید

    امتیاز بینندگان:4 ستاره ها

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

عضویت در کانال تلگرام بامیک

X