مرور رده
دکلمه خسرو شکیبایی
منتخب بهترین دکلمه های خسرو شکیبایی
خسرو شکیبایی؛آسوده باش
شعر آسوده باش حالم خوب است
دلم میخواست بهتر از اینی که هست سخن میگفتم
وقتی که دور از همگان
بخواهی خواب عزیزت…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
خسرو شکیبایی؛نشانی
حالا دیگر دیر است
من نام کوچه های بسیاری را از یاد برده ام
نشانی خانه های بسیاری را از یاد برده ام
و اسامی آسان…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
خسرو شکیبایی؛دیگر جوان نمی شوم
شعر دیگر جوان نمی شوم
وقتی درخت در راستای معنی و میلاد بر شاخه های لخت
پیراهن بلند بهاری دوخت با اشتیاق رفتم به…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
خسرو شکیبایی؛غربت
شعر غربت از سهراب سپهری
روی این مهتابی، خشت غربت را می بویم.
باغ همسایه چراغش روشن،
من چراغم خاموش،
ماه تابیده…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
این پیراهن بنفش
شعر نشانی ها از سید علی صالحی
چه بوی خوشی میدهد اين جامهی قديمی
اين پيراهن بنفش
اين همه پروانهی قشنگ در قابِ…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
شعر به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
مسافر
شعر مسافر از سهراب سپهری
دم غروب، میان حضور خسته اشیاء
نگاه منتظری حجم وقت را میدید.
و روی میز، هیاهوی چند میوه…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
آب را گل نکنیم
شعر آب را گل نکنیم از سهراب سپهری
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار کفتری می خورد آب
یا که در بیشه ای دور سیره ای…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
خسرو شکیبایی؛سفر
شعر سفر از سهراب سپهری
سفر مرا به در باغ چند سالگی ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد،
صدای پرپری آمد
و در که…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
خسرو شکیبایی؛ بیا هنوز
حالا ديگر دير استمن نامِ کوچههای بسياری را از ياد بردهامنشانی خانههای بسياری را از ياد بردهامو اسامی آسان!-->…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...