مرور رده
دکلمه شمس لنگرودی
منتخب بهترین دکلمه های شمس لنگرودی
شمش لنگرودی؛آفتاب در آمده
شعر آفتاب در آمده از شمس لنگرودی
چه می گذرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است
چه می گذرد در خیالم
که…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
شمس لنگرودی؛ساعت
شعر ساعت شمس لنگرودی
ساعت دوازده و بیست و پنج دقیقه ی نیمروز
بیست و ششم آبان.
آفریدگارا
بگذار
دهان تو را ببوسم…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
شمس لنگرودی؛آرام باش عزیز من
شعر آرام باش از شمس لنگرودی
آرام باش عزیز من
آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
شمس لنگرودی؛اکنون
شعر اکنون میایی از شمس لنگرودی
بعد از آن آشوب و حیرانی
بعد از آن شب های توفانی
بعد از آن ویرانه های
در سکوت زخم…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
شمس لنگرودی؛یلدا
شعر یلدا از شمس لنگرودی
می دانم شام های زیادی در پیش است
میدانم داغ های زیادی خاموش است
می دانم رودها و صداها…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
شمس لنگرودی؛میخواهم ببوسمت
شعر میخواهم ببوسمت از شمس لنگرودی
می خواهم ببوسمت
اگر این شعر های شعله ورم دهانی بگذارند
می خواهم دستت را بگیرم…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
من این راه دراز را آمدم که تو را ببینم
من این راه دراز را آمدم که تو را ببینم
زمین شخم زده را دیده ام
پاره خشت و ماه بریده را دیده ام
شگفت کودکان و…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
شمس لنگرودی؛منتظرم بیایی
شعر منتظرم بیایی از شمس لنگرودی
و تو هم روزی پیر می شوی
اما من
پیر تر از این نخواهم شد
در لحظه ای از عمرم متوقف…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
شمس لنگرودی؛آسان نیست
شعر آسان نیست از شمس لنگرودی
آسان است برای من
که خیابانها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم
که صدای باران را به جز…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
شمس لنگرودی؛روزی نو
شعر روزی نو از شمس لنگرودی روزی نو
آغازی نو
جغرافیای خانه من کجایی
تا در کنار تو پهلو گیرم
موجی کف بر لبم…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...