ملت عشق:چهل قانون عاشقی
خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرات نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی…
الیف شافاک
مطالب مرتبط
آنچه خواهید خواند
درباره ملت عشق
چهل قاعده عشق در اصل 40 مشاهده در مورد عشق و خدا میباشد که توسط شمس تبریزی ، عارف صوفی بزرگ ایران زمین مطرح شد.الیف شافاک در این کتاب به شرح این قوانین اما با المان های مدرن از طریقه داستان الا روبشتاین است ، زن خانه دار در قرن بیستم در رویارویی با معماها و چالش های معمولی زندگی خودش.
خلاصه داستان ملت عشق
الا روبشتاین زندگی دارد که هر کسی به آن غبطه می خورد ،با نگاه کردن از بیرون زندگی او وی فردی موفق ، دارای امنیت مالی و یک خانواده عالی و ظاهرا چیزی دیگری نیست که او بخواهد . اما در درون زندگی او خلائی وجود دارد که از پرشدن آن امتناع می ورزد. او در آستانه میانسالی است ،به ازدواج در حال فروپاشی اش نگاه می کند و فقط خودش را مشغول کار هایی که خوشبختی زودگذر به ارمغان می آورد کرده است .
عاشق حقیقی خداوند حتی اگر وارد میخانه شود آنجا میشود نمازخانه. اما اگر آدم دائمالخمری وارد نمازخانه بشود، آنجا میشود میخانه. در این دنیا هر کاری که میکنیم، بر اساس نیتمان است. پس آنچه که مهم است نیتمان است.
کتاب ملت عشق
در میان این آشفتگی های درونی است که شروع به خواندن یک نسخه خطی از مولوی عارف و صوفی مشهور بزرگ ایران زمین میکند .همینطور که او بیشتر وارد جزئیات دست نوشته می شود ، جذب چهل قانون زندگی که توسط هسفرش(شمس تبریزی) وضع شده است میشود .و پس از مطالعه کتاب به یک آرامش نسبی میرسد و سعی میکند این قوانین را سر لوحه زندگی خود قرار دهد.
بهشت و جهنم را فقط در آن دنیا جست و جو نکنید. هرگاه بتوانیم یک نفر را بدون حساب و کتاب دوست داشته باشیم، آن زمان در بهشتایم و هرگاه با کسی منازعه کنیم و دچار حسد و کینه و نفرت شویم آن زمان در جهنم سقوط کردهایم.
کتاب ملت عشق
مروری بر کتاب ملت عشق
چهل قاعده عشق در دو روایت موازی از هم تنظیم شده است یک روایت در پایان قرن بیستم در ماساچوست که السا در آن زندگی می کند و دیگری در قرن سیزدهم در ایران ، جایی که مولانا با شمس روبهرو شد.
از اینکه مسیر شما را به کجا می برد نترسید …با جریان پیش نروید . خود جریان شوید.
کتاب ملت عشق
کتاب به طور متناوب بین این دو دوره زمانی و همچنین بین داستان شخصیت های مختلف داستان جابجا می شود ، به خصوص در قرن سیزدهم .نتیجه نهایی ممکن است متناقض باشد به دلیل جابه جایی های زمانی اما اینگونه نیست ، عمدتاً به این دلیل که فقط زمان تغییر می کند ، نه زبان داستان .در واقع مفاهیم داستان ها به گونه ای تنظیم شده است که نویسنده از طریق کاوش در معانی داستان مفاهیم معنوی داستان را درک کند.
کل جهان هستی در یک انسان واحد قرار دارد -شما
جذابیت کتاب ملت عشق
با پیشرفت داستان کتاب شما به مرور جذب داستان گذشته کتاب به دلیل نوع ادبیات و روایات آن میشوید،چهل قانون آورده شده در کتاب در قالب داستان بیان میشود به طوری که هیچ یک از آنها بهعنوان یک نصیحت به نظر نمی رسد .و هر یک از قوانین با حروف و شکل ظاهر خاصی نوشته شده است و بیشتر باعث میشود مخاطب در معانی آنها تفکر کند.
سعی نکن در مقابل تغییر مقاومت کنی، تغییراتی که در سر راه تو می آیند. در عوض اجازه بده زندگی در درون تو جریان داشته باشد.
کتاب ملت عشق
و نقش پر رنگ را در این کتاب داستان آشنایی مولانا و شمس تبریزی ایفا میکند.شمس تبریزی که با مفاهیم خود مولانای دانشمند و سخنور را به سمت مولانای عارف و عاشق راهنمایی کند.
نقطه ضعف کتاب ملت عشق
چهل قاعده عشق از طریق شخصیت های خود روایتی چند لایه دارد ولی با این وجود شخصیت های کتاب زیاد باهم درگیر نیستند و گاهی برقرای ارتباط مخاطب و با شخصیت های کتاب سخت میشود؛به نوعی که مخاطب احساس میکند برخی از شخصیت های کتاب رفتار کلیشه ای دارند.طرح داستان گاهی ساختگی به نظر میرسد تا قوانین بتوانند در داستان جای بگیرند.جریان می توانست طبیعی تر باشد .که البته این مسئله شاید ذهن خیلی از افراد را درگیر نکند.
جوایز کتاب ملت عشق
- برنده جایزه:Prix ALEF
- نامزده جایزه:(IMPAC Dublin(2012
- در لیست 100 رمان تاثیر گذار از دیدگاه رسانه BBC
- مشخصات ترجمه پیشنهادی
- انتشارات:ققنوس
- مترجم:ارسلان فصیحی
- تعداد صفحه:510
خرید کتاب ملت عشق با تخفیف و ارسال رایگان
در انتها بریده های از کتاب ملت عشق را برای شما تهیه کرده ایم
کیمیای عقل و کیمیای عشق بسیار متفاوت اند. عقل محتاط است و هر قدمی را با ترس و احتیاط برمی دارد و هر آن با جمله ی «مراقب باش!» هشدار می دهد. اما عشق! عشق مگر چنین است؟! فقط می گوید خود را رها کن، بگذار و بگذر! عقل به آسانی از پا نمی افتد، عشق اما خود را خراب و ویران می کند و می دانی؟ خزائن و گنج ها همیشه در میان خرابه ها یافت می شوند! هرچه هست، در دلی خراب و ویران شده است!
قانون اول: «خالقمان را همانطور میشناسیم، که خود را میبینیم. شاید وقتی نام خدا را میشنوی، اگر موجودی ترسناک و شرمآور به ذهنت بیاید، به این معناست که بیشتر مواقع دچار ترس میشوی. اما اگر هنگامی که نام خدا را میشنوی، به یاد عشق و مهربانی بیفتی، پس بیشک این صفات در تو وجود دارد.»
تمام حجابهای بینتان را بردار تا به خداوند با یک عشق صاف و بیریا متصل شوی. قوانینی داشته باش، اما از آنها برای طرد کردن و تحقیر دیگران استفاده نکن. از بتها دوری جوی، هیچوقت از باورهایت بت نساز. ایمان بزرگی داشته باش اما با ایمانت در پی بزرگی نباش.
هر جا عشق هست، دیر یا زود جدایی هم هست
کلماتی که ما برای توصیف خالق بکار میبریم، درواقع نشاندهده ی آنست که ما خودمان را چگونه توصیف میکنیم. اگر موجودی هولناک در ذهنمان متصور میشویم، در واقع این ما هستیم که با ترس احاطه شده ایم. اما اگر عشق و محبت را احساس کردی، از تو چیزی جز این دو پدید نخواهد آمد.