قصد خواندن بهترین کتاب ها را دارید؟ مجله بامیک سایت تخصصی معرفی انواع کتاب و رمان,از بهترین نویسندگان ایران و جهان به همراه نقد و بررسی کتاب

حکایت انشاالله

داستان و حکایت
0 333

حکایت انشاالله از کتاب روح الارواح

مطالب مرتبط

حکایت نیک رایان

1 از 15

آورده‌اند که، مردی در راهی می‌رفت و درمی چند در آستین داشت و در عقیدتش خلل بود.یکی او را گفت: «کجا می‌روی؟» گفت: «درمی دارم؛ به خز فروشان می‌شوم تا خزی خرم.»گفت: «بگو ان‌شاء‌الله!» گفت: «به ان‌شاء‌الله چه حاجت است؟ که زر بر آستین است و خز در بازار!»
او بگذشت. در راه طراری به وی بازخورد و آن زر به حیلت ببرد. چون آن مرد واقف شد که زر ببردند، خجل‌وار بازگشت و به اتفاق، هم آن مرد به او باز خورد و گفت: «هان! خز خریدی؟»
گفت: «زر ببردند ان‌شاء‌الله.» گفت: «اشتباه کردی؛ ان‌شاء‌الله در آن موضع باید گفت تا فایده دهد!»

میانگین امتیاز ها 5 / 5. 2

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

عضویت در کانال تلگرام بامیک

X