قصد خواندن بهترین کتاب ها را دارید؟ مجله بامیک سایت تخصصی معرفی انواع کتاب و رمان,از بهترین نویسندگان ایران و جهان به همراه نقد و بررسی کتاب

بیگانه(جهان بدون معنا)

رمان بیگانه اثر آلبر کامو
0 352

همیشه روزهایی هست که انسان در آن کسانی را که دوست می‌داشته بیگانه می‌یابد…

دربارۀ رمان بیگانه

کتاب بیگانه اثر آلبر کامو داستان مردی است که بخشی از یک جامعه است و در عین حال فردی خارجی و بیگانه با آن جامعه است. آلبر کامو در این رمان با طرح سوالاتی جدی تلاش کرده تا خواننده را وادار کند برای مدت زمانی طولانی درباره مفاهیمی خاص فکر کند. مفاهیمی چون جامعه، دین، اخلاق و عدالت برخی از موضوعاتی هستند که نویسنده در این رمان آن ها را از منظر جهان بینی خاص خود مورد کنکاش قرار داده است.

آلبر کامو بیگانه
آلبر کامو بیگانه

خلاصه رمان بیگانه

کتاب بیگانه از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول با خبر مرگ مادر مرسو آغاز می‌ شود. مرسو کارمندی فرانسوی است که در یک آپارتمان قدیمی در الجزایر زندگی می کند. او مدتی پیش مادرش را به خانه سالمندان فرستاده و اکنون خبر مرگ او را دریافت کرده است. مرسو از شنیدن خبر مرگ مادر تاثری ندارد. تنها چیزی که اندکی ذهنش را مشغول کرده، تاریخ دقیق فوت مادر و دردسرهای حضور در مراسم تدفین است.

در مراسم تدفین نیز آنچه مرسو را آزار می‌دهد گرماست. هیچ احساسی شبیه به اندوه یا پریشانی در او دیده نمی شود. روز بعد مرسو اوقاتش را با معشوقه خود ماری می‌ گذراند. ماری از شنیدن خبر مرگ مادر مرسو متعجب می شود. مرسو اهمیتی نمی دهد. مرسو همسایه ای به نام ریمون دارد. ریمون به ضرب و شتم و بدرفتاری با معشوقه اش متهم شده است. او از مرسو می‌ خواهد که به دروغ به نفع او شهادت بدهد. مرسو با  بی‌ تفاوتی می‌ پذیرد. مدتی بعد آنها در ساحل با گروهی از مردان مواجه می‌ شوند. برادر معشوقه ریمون که مرسو او را «عرب» می نامد، در میان آنهاست. بین آنها درگیری رخ می‌ دهد و مرسو به «عرب» شلیک می‌ کند.

این کار را نه از روی انتقام بلکه به دلیل تاثیر گمراه کننده گرما و نور خورشید انجام می‌ دهد. بخش دوم رمان به محاکمه مرسو می‌ پردازد. او از جانب همگان به بی‌ حسی و قساوت قلب متهم شده است. گفته های شاهدانی چون معشوقه اش ماری و مدیر خانه سالمندان نیز به ضررش تمام می‌ شود. در نهایت دادگاه مرسو را گناهکار تشخیص داده و به اعدام با گیوتین محکوم می کند. پیش از اعدام برخلاف خواسته مرسو، کشیش به دیدار او می‌ رود. مرسو با خشمی فزاینده و نظرات پوچ گرایانه و الحادی اش از او استقبال می کند. این فوران خشم مرسو را به آرامش می رساند. او از هر گونه احساس امیدواری رهاست و از پوچی جهان مطمئن است.

چرا کتاب بیگانه مهم است؟

رمان بیگانه یکی از مهمترین کتاب‌ هایی است که آلبر کامو در طول عمر کوتاه خود نوشته است. او در این کتاب نظریه اگزیستانسیالیسم را به صورت عینی و در قالب یک شخصیت به نمایش گذاشته است. همه رفتارهای قهرمان رمان بیگانه نشان از فلسفه زندگی او دارد. مرسو نسبت به همه چیز بی تفاوت است. از دید او هیچ معنایی وجود ندارد.

او با مفاهیمی چون عشق، ایمان یا اندوه بیگانه است و اغلب درباره امور روزمره و پیش پا افتاده فکر می‌ کند و حرف می‌ زند. می توان به جرات گفت شخصیت مرسو نمادی عینی از اگزیستانسیالیسم است. البته خود کامو به اندیشه‌ هایی فراتر از اگزیستانسیالیسم معتقد بود. او نه تنها وجود هر معنای والایی را نفی می کرد، بلکه اعتقاد داشت تلاش برای یافتن معنا در جهان موجب رنج بیشتر انسان است.

با مطالعه کتاب بیگانه می توانیم اندیشه‌ های کامو را به روشنی در وجود مرسو مشاهده کنیم. در پایان کتاب زمانی که مرسو باورهای کشیش را به چالش می‌ کشد و نقد می‌ کند، به نوعی شاهد طغیان کامو در برابر معناگرایی هستیم. با خواندن کتاب بیگانه می توانیم بدون مطالعات آکادمیک با نظریه اگزیستانسیالیسم و تاثیرات آن آشنا شویم. در حقیقت مطالعه بیگانه به ما کمک می‌ کند تا این نظریه و تبعات ناشی از آن را به درستی و با عمق بیشتر درک نماییم.

مشخصات پیشنهادی رمان

  • مترجم:خشایار دیهیمی
  • انتشارات:ماهی
  • تعداد صفحه:128

خرید کتاب با تخفیف 

مطالب مرتبط

محاکمه

طاعون

1 از 3

دانلود کتاب صوتی

برید های از کتاب

پس از لحظه ای سکوت زیر لب زمزمه کرد که من آدم عجیبی هستم و او بدون شک مرا دوست دارد، اما شاید روزی به همین دلیل از من متنفر شود.

در ابتدا سخت‌ترین چیز، این بود که افکار آدم‌های آزاد را داشتم؛ دلم می‌خواست دریا بروم، کم‌کم افکار زندانی‌ها را پیدا کردم؛ به حیاط رفتن یا ملاقات با وکیل فکر می‌کردم.

برای بار سوم از قبول کشیش خود داری کردم، چیزی نداشتم به او بگویم… چه لازم بود اورا ببینم، در فاصله نزدیک او را در جهان دیگر خواهم دید.

آن‌طور که کشیش می‌گفت عدالت انسانی مهم نبود و عدالت الهی بود که اهمیت داشت.

بعضی وقت‌ها آدم خیال می‌کند از چیزی مطمئن است؛ درحالیکه واقعا مطمئن نیست. به هر حال، من مطمئن نبودم که واقعا چه چیزی برایم جالب است اما کاملا مطمئن بودم که چه چیزهایی برایم جالب نیست.

آدمی که حتی فقط یک روز واقعا زندگی کرده باشد، می‌تواند صدسال را راحت در زندان بگذراند. آن‌قدر یاد و خاطره خواهد داشت که حوصله‌اش سر نرود.

آنگاه، نمی‌دانم چرا چیزی در درونم ترکید که با تمام قوا فریاد کشیدم و به او ناسزا گفتم و گفتمش که دیگر دعا نکند، و اگر گورش را گم کند بهتر است. یخهٔ قبایش را گرفتم و آنچه را که ته قلبم بود با حرکاتی آمیخته از خوشحالی و خشم بر سرش ریختم.

بعد از گذشتن ماه‌ها، به وضوح آهنگ صدای خودم را شنیدم. آن را شناختم، زیرا دریافتم همان صدایی است که روزهای دراز در گوشم طنین می‌انداخت و آن‌وقت فهمیدم که در همه این اوقات، تنها حرف می‌زده‌ام.

یکی از عقاید مادرم بود آن غالبا تکرار میکرد که

انسان به همه چیز عادت می کند.

‍ وقتی دیدم دنیا مثل خود من است ، مثل برادر من ، فهمیدم که خوشبخت بوده ام. و هنوز هم خوشبخت هستم. برای کامل شدن همه چیز ، برای آن که احساس تنهایی نکنم ، فقط یک آرزو داشتم بکنم ، که در روز اعدام من تماشاچی ها زیاد باشند و با فریاد های سراپا نفرت از من استقبال کنند.

من از آن تافته های جدابافته نبودم که هر توهینی را ببخشایم، اما همیشه در آخر کار آن را از یاد می‌بردم. آن کس که تصور می‌کرد که من از او نفرت دارم چون می‌دید که با لبخندی صمیمی به او سلام می‌گویم غرق در شگفتی می‌شد و نمی‌توانست باور کند. در این حال، بر حسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین و یا بی غیرتی‌ام را تحقیر می‌کرد، بی آنکه فکر کند که انگیزه ی من ساده تر از این‌ها بوده است،من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم.

دروغ گفتن فقط این نیست که حرفی بزنیم که راست نیست. دروغ گفتن، گفتن چیزی بیش از آن است که راست است و حقیقت دارد، و در مورد قلب آدمی، به زبان آوردن چیزی بیش از آن است که واقعا احساس می‌کند. ما همه‌مان هر روز این کار را می‌کنیم تا زندگی را ساده‌تر کند.

زیر لب زمزمه می‌کرد که من عجیب هستم و بی‌شک به همین علت است که مرا دوست دارد، ولی شاید به همین دلیل روزی از من متنفر بشود.

آدم ها یک بار عمیقا عاشق می شوند،
چون فقط یک بار نمی ترسند که همه چیز خود را از دست بدهند؛ امّا بعد از همان یک بار، ترس ها آنقدر عمیق می شوند که عشق، دیگر دور می ایستد …

میانگین امتیاز ها 0 / 5. 0

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

عضویت در کانال تلگرام بامیک

X