قصد خواندن بهترین کتاب ها را دارید؟ مجله بامیک سایت تخصصی معرفی انواع کتاب و رمان,از بهترین نویسندگان ایران و جهان به همراه نقد و بررسی کتاب

دختری که رهایش کردی

0 327

دربارۀ رمان دختری که رهایش کردی

رمانی که در آن می‌توانید مهم‌ترین جلوه‌ها از قوی ترین احساسات انسانی که همان عشق است را بخوانید و درک کنید. اما درک عمق این احساسات با یک داستان اصلاً کار ساده‌ای نیست مگر نوشته شدن داستانی به قلم نویسنده‌ای همچون جوجو مویز که از بهترین نویسندگان در حوزه رمان و داستان‌های عاشقانه است. ماجرای این کتاب جزو متفاوت‌ترین کتاب‌هایی است که به سبک عاشقانه ولی در فضای سنگین جنگ نوشته شده است. جنگی که تمام دستاوردهایی که برای انسان‌ها دارد این است: قحطی، وحشت، گرسنگی و رنج.

از قدیم الایام معتقدند که:«آدم گرسنه عاشقی یادش می‌رود!» اما عاشقان واقعی هرگز اینطور نیستند. مویز در این کتاب به بیان داستان زنی عاشق پرداخته که حتی با چشیدن درد و رنج جنگ باز هم دست به هر کاری می‌زند تا برای یک بار دیگر هم که شده است بتواند همسرش را ببیند. جوجو مویز در اوایل داستان روایتگر داستان زوجی به نام‌های سوفی و ادوارد است که در شهری از فرانسه رندگی می‌کنند. سوفی و همسرش ادوارد هردو درگیر جنگ جهانی دوم هستند اما در موقعیت‌های متفاوت. ادوارد در جبهه ها در حال جنگیدن است اما سوفی در شهر خود به همراه زنان دیگر به مقاومت می‌پردازند.

روی جلد این کتاب نقل قولی از دیلی میل وجود دارد که این طور است: «کتابی که نمی‌توانید زمین بگذارید!» اصلاً فکر نکنید که در این نقل قول اغراق وجود دارد؛ چرا که منتقدین بسیاری پس از مطالعه رمان‌های جوجو مویز رمان دختری که رهایش کردی را قوی‌ترین و بهترین رمانی می‌دانند که او تا به امروز نوشته است.

دربارۀ نویسنده رمان

جوجو مویز که نام کامل آن پائولین سارا جو مویز است در چهارم آگوست سال 1969 در لندن انگلستان به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در کالج نیو بدفورد و رویال هالووی دانشگاه لندن به اتمام رساند و پس از آن به روزنامه‌ نگاری مشغول شد.

نوشتن او برای روزنامه‌ها ادامه دشت تا آنکه در سال 1992 او یک بورس مالی از سوی ایندیپندنت برنده شد که به موجب آن می‌توانست در دوره کارشناسی ارشد روزنامه نگاری دانشگاه شهر لندن مشغول به تحصیل شود. او سابقه 10 سال روزنامه نگاری در هنگ کنگ برای روزنامه ساندی مورنینگ و سرزبیری بخش اخبار ایندیپندنت در 1998 و مسئولیت اصلی بخش هنر و رسانه ایندیپندنت را در سابقه کاری خود دارد. وی همچنان به همکاری خود با روزنامه دیلی تلگراف ادامه می‌دهد.

مویز نوشتن داستان و رمان را به طور جدی از سال 2002 با نوشتن رمان باران پناه دهنده آغاز کرد و تا به امروز در حدود 13 کتاب روانه بازار کرده است که بسیار پرفروش و موفق هم بوده اند. کتاب هایی که تا به امروز منتشر شده‌اند به علت استقبال فراوان خوانندگان از سرتا سر جهان به زبان های مختلفی از جمله فارسی ترجمه شده و طرفداران بسیاری دارد. از جمله کتاب‌ه های جوجو مویز می‌توان به من پیش از تو، پس از تو،  یک به علاوه یک، آخرین نامه معشوق، ماه عسل در پاریس، میوه خارجی، تنها در پاریس، بخشنده ستارگان، اسب رقاص، خلیج نقره‌ای و موسیقی شب اشاره نمود.

جوجو مویز از جمله پر افتخارترین نویسندگان در حوزه ادبیات و داستان های عاشقانه است او به ترتیب در سال های 2004 و 2011 دو بار موفق به دریافت جایزه سال رمان عاشقانه از انجمن نویسندگان رمان‌های عاشقانه برای نوشتن رمان‌های میوه خارجی و آخرین نامه معشوق شد که در بین نویسندگان این سبک جایزه‌ای نسبتاً دست نیافتنی است.

جو جو مویز نویسنده کتاب من پیش از تو
جو جو مویز نویسنده کتاب من پیش از تو

آشنایی بیشتر با رمان

فضای فکری داستان ابتدا با کمی ترس آغاز می‌شود، ترس از سربازان اشغالگر آلمانی در خاک فرانسه. آنها در آن زمان هر چیز قابل مصرفی را در هر خانه‌ای پیدا می‌کردند، به سرعت به تاراج می‌بردند و هرگز به کم قانع نبودند. قحطی و گرسنگی شدیدی در شهری که سوفی در آن زندگی می‌کرد حاکم بود و مردم حتی از وجود نان های سفید و سالم هم بی بهره بودند چه برسد به گوشت و سبزیجات.

اما با این باز هم مردم مقاومت می‌کردند و خود و خانواده‌هایشان را به زندگی در شرایط سخت عادت داده بودند چرا که امید داشتند، امید به پایان آمدن جنگ! اما اینطور نبود و آلمانی‌ها هرروز هرچه بیشتر پیشروی می‌کردند. تا جایی که از مرز‌های فرانسه عبور کرده و وارد شهرها می‌شدند. یکی از شهرهایی که به زودی تسخیر می‌شد شهری بود که سابقاً سوفی و ادوارد در آن عاشقانه زندگی می‌کردند اما حالا دیگر سوفی تنها در آن مانده بود.

اوضاع شهر اصلاً جالب نبود و سوفی و دیگر زنان به همراهی پسران نوجوان و پیرمردها شهرها را اداره می‌کردند. سوفی و هلن هتلی که پدرشان صاحب آن بودد را اداره می‌کردند. اوایل جنگ که انگلیسی‌ها به کمک مردم فرانسه آمده بودند تقریباً شهر رونق داشت و مردم شهر هم از لحاظ غذایی و هم مالی در مضیقه چندانی نبودند. اما پس از ورود آلمان‌ها به آن شهر و به تسخیر در آوردن همه چیز، وضعیت معیشت مردم نیز واقعاً بد شده بود.

مردم شهر همه ظاهری نحیف و تکیده پیدا کرده بودند و از گرسنگی رنج می‌کشیدند اما با آن اوضاع وخیم باز هم به پایان جنگ و بازگشت همسران و پدرانشان از جنگ امید داشتند و همین امید بود که به آن‌ها کمک می‌کرد تا با آن رنج عظیم کنار بیایند و بتوانند تاب بیاورند.

عشق در آن شرایط معنایی نداشت ولی سوفی با تمام وجود انتظار برگشت همسرش ادوارد را می‌کشید تا برای یک بار دیگر هم که شده بتواند با او ملاقات کند. یکی از مهم‌ترین یادگاری‌هایی که از ادوارد برای سوفی به جا مانده بود، نقاشی پرتره‌ای از سوفی در جوانی و اوایل ازدواجشان بود که به زیبایی در حال لبخند بود و شور زندگی در چشمانش می‌درخشید بود. این نقاشی به دست خود ادوارد کشیده شده بود.

زنان شهر همگی چندین سال پرتر شده بودند و فرق زیادی میان رنان جوان و پیرزن ها دیده نمی شد. سوفی نیز از این مورد مستثنا نبود و در آن روزها به زنی با رنگ و روی خاکستری و لاغر و تکیده تبدیل شده بود؛ اما به خود قول داده بود که روزی که ادوارد بازگردد باز هم شبیه به آن دختری خواهد شد که در آن پرتره است و به زیبایی می‌خندد.

داستان روزهای سخت جنگ ادامه می‌یابد تا آن که روزی یکی از فرماندهان آلمانی به سوفی دستور می‌دهد که مسئولیت پذیرایی از سربازان آلمانی را بر عهده بگیرد و هر روز غذاهایی که در خور آن‌ها باشد را برایشان تهیه کند. با آنکه سوفی هرگز راضی به انجام این کار نبود اما چاره‌ای به جز عمل به دستورات آلمانی ها نداشت.

داستان سوفی و سختی‌های آن ادامه دار است تا اینکه در میانه‌های کتاب با تغییر فضا مواجه می‌شویم. البته در این قسمت چون تعدد و تنوع شخصیت‌ها زیادتر می‌شود ممکن است خواننده کمی اذیت شود اما جوجو مویز در این قسمت داستان زندگی یک زوج دیگر با نام‌های لیو و دیوید را بیان می‌کند.

تمام داستان زندگی آن ها به موازات یک دیگر پیش می‌رود و چیزی که زندگی این اشخاص را به هم دیگر پیوند می‌زند، چیزی نیست جز نقاشی پرتره زیبایی که ادوارد از سوفی کشیده است…

بخشی از کتاب

در اینجا بخش هایی کوتاه از کتاب برای شما آورده شده تا بهتر بتوانید فضای حاکم بر داستان را درک کنید:

«می‌دونی چه حسی داره وقتی خودت و به سرنوشت می‌سپاری؟ یه‌جورایی بهت خوشامد می‌گه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ، امید بود که داشت با این تسکین به وجود می‌اومد. به‌زودی می‌تونستم ادوارد رو ببینم. ما تو اون دنیا به هم می‌رسیدیم، چون مطمئن بودم که خدا مهربونه، خدا هرگز اون‌قدری بی‌رحم نیست که ما رو از تسکین تو اون دنیا محروم کنه.»

«بعد فهمیدم که همین‌جا می‌میرم و در حقیقت دیگه واقعا برام مهم نبود. همه‌ بدنم از درد گُر گرفته بود، پوستم از تب تیر می‌کشید، مفصل‌هام درد می‌کردن و سرم سنگین بود. پارچه‌ی کرباس پشت کامیون بلند شد و باز شد. یه نگهبان بهم دستور داد که برم بیرون، به سختی می‌تونستم حرکت کنم اما اون منو مثل یه بچه سرکش، گرفت و هل داد بیرون. انقدر لاغر و سبک شده بودم که تقریبا راحت پرت شدم.»

«زندگی‌هایمان زمانی به جای ترس، سوپ‌های آبکی گشنیز و حکومت نظامی، با هنر و عشق و لذت پر شده بود. او خودم را به من یادآوری کرد. که چقدر هنوز قوی هستم و می‌توانم برای چیزهایی که می‌خواهم مبارزه کنم.

ادوارد، قسم می‌خورم زمانی که برگردی همان دختری شوم که نقاشی کردی.»

کلام آخر

اگر شما هم به مطالعه رمان‌های سبک عاشقانه علاقه دارید، به پیشنهاد ما دختری که رهایش کردی می‌تواند بهترین انتخاب شما در میان انبوه رمان‌های مربوط به این سبک باشد. این کتاب با هنر نویسندگی جوجو مویز که  در رعایت جزئیات، پرش‌های زمانی پیچیده اما قابل درک در بین دو قرن متفاوت و بیان نکات ریز در روند داستان و روایت گری روان و جذاب نوشته شده است؛ به یکی از بهترین رمان‌های عاشقانه نوشته شده در دنیا مبدل گشته است.

مشخصات ترجمه پیشنهادی

  • مترجم:کتایون اسماعیلی
  • تعداد صفحه:472
  • انتشارات:میلکان

خرید کتاب با تخفیف ویژه

میانگین امتیاز ها 0 / 5. 0

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

عضویت در کانال تلگرام بامیک

X