عامه پسند(آخرین میراث چارلز بوکوفسکی)
امروز روز من نبود. حتی میتوانم بگویم که این هفته هم هفتهٔ من نبود. شاید بهتر است بگویم ماه و حتی سال هم سال من نبود. یا بهتر است بگویم این زندگی هم زندگی من نیست. لعنت به این زندگی.
کتاب عامه پسند
مطالب مرتبط
آنچه خواهید خواند
چارلز بوکوفسکی(قهرمان فرودستان آمریکایی)
اگر از پیش با سبک نوشتاری خاص “چارلز بوکفسکی” آشنایی داشته باشید، حتی اگر جلد کتابی از او را جدا کرده باشند، باز هم با خواندن چند سطر متوجه میشوید که نویسندهی کتاب اوست. هاینریش چارلز بوکفسکی، نویسنده و شاعر آمریکایی آلمانی تبار در سال 1920 در شهر آندرناخ آلمان به دنیا آمد. وی بیشتر عمر خود را در لسآنجلس آمریکا سپری کرد و میتوان به وضوح الهام گرفتن از آنجا را در متون و اشعارش مشاهده کرد.
او اغلب به عنوان نویسندهٔ تأثیرگذارِ معاصر نام برده میشود و سبک او بارها مورد تقلید قرار گرفتهاست. بوکوفسکی، هزاران شعر، صدها داستان کوتاه، و ۶ رمان، و بیش از پنجاه کتاب نوشته و به چاپ رساندهاست.در سال 1986، مجلۀ «تایمز» بوکوفسکی را «قهرمان فرودستان آمریکایی» نامید.
داستان کتاب عامه پسنده میراث ابدی چارلز بوکوفسکی
“عامه پسند” ( pulp) که در سال 1994 منتشر شد از مشهورترین آثار بوکفسکی به شمار میآید. این کتاب چند ماه پیش از مرگ او نوشته شد و داستانش در حول زندگی کارآگاهی عجیب با مشتری هایی عجیبتر میچرخد. در واقع میتوان این کتاب را پیوند بوکفسکی با ژانر تخیلی و غیرطبیعی دانست و در آن به وضوح میتوان طنز فلسفی را دید. بدین معنا که در حینی که شما را میخنداند، به تفکر درباره تک تک جملات نیز وادارتان میکند.
بیشتر آدمهای دنیا دیوانه بودند. آن بخشی هم که دیوانه نبودند، عصبی بودند. آن بخشی هم که دیوانه یا عصبی نبودند، احمق بودند. هیچ شانسی نداشتم انتخابی نداشتم فقط ادامه بده و منتظر پایان باش کار سختی بود
کتاب عامه پسند
” نیکی بلان” کارآگاهی خصوصی که تنها در هالیوود که در ابتدا به درخواست ” بانوی مرگ ” به دنبال نویسندهی فرانسوی، “ لویی فردینان سلین” که چندین سال از مرگش میگذشت، میگردد. سپس پروندههای دیگری نیز به او محول میشود که تقریبا همه آنها به هم مربوط میباشند. از ویژگیهای مثبت کارآگاه داستان، میتوان به جسارت و شجاعتهای او اشاره کرد که البته گاهی موجب بوجود آمدن دردسر هایی برایش میشد.
گفت:
آدمها با رویاهاشون زندگی میکنند.گفتم:
چرا که نه؟مگه چیزی غیر از رویا هم وجود داره؟گفت:
به پایان رسیدن رویاها …!کتاب عامه پسند
از ویژگی های سبک نوشتاری بوکوفسکی، میتوان به حضور خودش در بسیاری از داستانها با نام مستعار ” هنری چیناسکی” اشاره کرد که در عامه پسند نیز به عنوان یک نقش کوتاه دیده میشود.
چرا باید کتاب عامه پسند را بخوانیم؟
برای خواندن آثار بوکوفسکی باید بتوانید با ذهنیت نویسنده ارتباط برقرار کنید؛وگرنه کتاب عامه پسند برای شما جذابیتی نخواهد داشت!اگر علاقه مند به داستان های کارآگاهی و ادبیات پست مدرنیسم میباشید قطعا کتاب عامه پسند بهترین کتابی خواهد بود که میخوانید.
گاهی اوقات فکر میکنم که خودم را هم نمیشناسم. درسته من نیکی بلان هستم. اما ممکن است کسی فریاد بزند: «آهای هری! هری مارتل!» و من هم احتمالاً پاسخ میدهم: «بله؛ چیکار داری؟» منظورم این است که من میتوانم هر کسی باشم. چه فرقی میکند؟ اصلاً یک اسم چه اهمیتی دارد؟
کتاب عامه پسند
بهترین ترجمه کتاب عامه پسند
میتوان گفت ترجمه فارسی پیمان خاسکار و احسان نوروزی که توسط نشر چشمه در سال 1388 به چاپ رسیده است یکی از بهترین گزینه ها برای خرید میباشد. اما به تازگی در آبانماه سال ۱۳۹۷ این کتاب با عنوان «پالپ» با ترجمهٔ آرش یگانه توسط انتشارات چارلز بوکفسکی برای اولین بار در ایران بدونسانسور و حذفیات منتشر شده است که این ترجمه را میتوانید از طریق صفحه اینستاگرام این مجموعه تهیه کنید.
- مشخصات ترجمه نشر چشمه
- مترجم:پیمان خاکسار،احسان نوروزی
- تعداد صفحه:200
خرید کتاب عامه پسند با تخفیف و ارسال رایگان
نظر شما در مورد کتاب عامه پسند چیست؟ با ما به اشتراک بگذارید در انتها بریده های از این کتاب را میخوانیم.
من با استعداد بودم. یعنی هستم.
بعضی وقتها به دستهام نگاه میکنم
و فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی شوم.
یا یک چیز دیگر.
ولی دستهام چهکار کردهاند؟
یک جایم را خاراندهاند،
چک نوشتهاند،
بند کفش بستهاند،
سیفون کشیدهاند و غیره.
دستهایم را حرام کردهام. همینطور ذهنم را.کتاب عامه پسند
من باید یک فیلسوف بزرگ میشدم. آنوقت به همه میگفتم که ما چقدر ابلهایم. ول میگردیم و هوا را توی ریهمان میفرستیم و بیرون میدهیم.
کتاب عامه پسند
تصمیم گرفتم تا ظهر توی رختخواب بمانم.
شاید تا آن موقع نصف آدمهای دنیا بمیرند و مجبور باشم فقط نصف دیگرشان را تحمل کنم.کتاب عامه پسند
یکی از چیزهایی که آدمها را دیوانه میکند، همین انتظار کشیدن است. مردم تمام عمرشان انتظار میکشیدند. انتظار میکشیدند که زندگی کنند، انتظار میکشیدند که بمیرند. توی صف انتظار میکشیدند تا کاغذ توالت بخرند. توی صف برای پول منتظر میماندند و اگر پولی در کار نبود، سراغ صفهای درازتر میرفتند. صبر میکردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر میکردی تا بیدار شوی. انتظار میکشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق گرفتن میشدی. منتظر باران میشدی و بعد هم صبر میکردی تا بند بیاید. منتظر غذا خوردن میشدی و وقتی سیر میشدی، باز هم صبر میکردی تا نوبت دوباره خوردن برسد. توی مطب روانپزشک با بقیهی روانیها انتظار میکشیدی و نمیدانستی آیا تو هم جزو آنها هستی یا نه.
کتاب عامه پسند
تلویزیون را روشن نکردم. به این نتیجه رسیده ام که وقتی حال آدم بد است، این لعنتی فقط حال آدم را بدتر می کند. یک مشت چهره ی خالی از روح که پشت سر هم می آیند و می روند و تمامی هم ندارند. احمق پشت احمق، احمق هایی که بعضا مشهور هم هستند.
کتاب عامه پسند
هیچ حسی نسبت به هیچچیز نداشتم. زندگی علاوه بر پوچ بودن، خرحمالی مطلق هم بود. فکر کن در عمرت چندبار شورتت را پایت کردهای. وحشتناک بود، نفرتانگیز بود، حماقت محض بود.
کتاب عامه پسند
اگر همین الان میمردم در هیچجای دنیا حتی یک قطره اشک هم برایم ریخته نمیشد. نه اینکه دلم چنین بخواهد، ولی خیلی غیرعادی بود. آدمی فلکزده تا چه حد میتواند تنها شود؟ ولی دنیای بیرون پر از بیمصرفهای پیر و ابلهی مثل من بود. نشسته بودند و به صدای باران گوش میدادند و فکر میکردند که چه بر سر زندگیشان آمد. این درست زمانی است که میفهمی پیر شدی، وقتی که مینشینی و در شگفتی که همهچیز کجا رفت.
کتاب عامه پسند