قصد خواندن بهترین کتاب ها را دارید؟ مجله بامیک سایت تخصصی معرفی انواع کتاب و رمان,از بهترین نویسندگان ایران و جهان به همراه نقد و بررسی کتاب

شمس لنگرودی؛و تو هم برنگشتی(حیف نیست بهار باشد و تو نباشی!)

شمس لنگرودی
1 18,255

شعر و تو هم برنگشتی از شمس لنگرودی

باران
به زبان مادريم حرف ميزند
به زبان گل ها، قايق ها
به زبان نوری که زخم خورده
خود به مداواي خود مشغول است
باران دستش را در بارش دستهاي خود ميشويد
بر دريچه گل ها ميکوبد:
بيدار، بيدار
که هنگامه روييدن است
و عجيب است که سوالتش از من است
وقتي پاييز بي ملاحظه برگها را به جبهه جنگ ميبرد
و تو هم برنگشتی.

حیف نیست
بهار باشد
تو نباشی!
از بس غلتید
تخته سنگ سیزیف
به سنگریزه بدل شد.
فردا آمدنی است
حرفی در میان نیست
اما از کجا در ارابه او ما نیز بوده باشیم.
برخیز و بیا
برخیز و به جاده نگاه نکن
که همیشه خود را به تاریکی می‌زند
فهمیده‌ام هرکس چراغ جاده‌ی خود باید بوده باشد.
زندگی! چقدر سر به سرم می‌گذاری
خودی به نظر می‌رسی
با تو که قهر می‌کنم می‌فهمم که مرا نمی‌شناسی.
حیف نیست
بهار
از سر اتفاق بغلتد در دستم
آن وقت
تو نباشی!

مطالب مرتبط
1 از 16

تو را به ترانه‌ها بخشیدم
به صدای موسیقی
به سکوت شکوفه‌ها
که به میوه بدل می‌شوند
و از دستم می‌چینند
تو را به ترانه‌ها بخشیدم

دانلود دکلمه و تو هم برنگشتی

میانگین امتیاز ها 4.3 / 5. 26

1 نظر
  1. حسین بختیاری می گوید

    حیف نیست؟ بهار باشد و تو نباشی
    چیه این دلتنگی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

عضویت در کانال تلگرام بامیک

X