سید مهدی موسوی««و ما که گریه نکردیم، گریه؟! نه! کردیم…»»
شعر و ما که گریه نکردیم، گریه؟! نه! کردیم
و ما که گریه نکردیم، گریه؟! نه! کردیم…
به ما چه مرد نباید که… ما که نامردیم!
اگر که پنجره را سمت عشق می بستند
بدون شعر… و گریه چه کار می کردیم؟!
مرتبط-شعر
شعر و ما که گریه نکردیم، گریه؟! نه! کردیم
و ما که گریه نکردیم، گریه؟! نه! کردیم…
به ما چه مرد نباید که… ما که نامردیم!
مرتبط-نادر نادرپور کینه
اگر که پنجره را سمت عشق می بستند
بدون شعر… و گریه چه کار می کردیم؟!
مرتبط-احسان حائری شقایق
زنی به خاک نشست و به چشممان زل زد
و ما که سایه ی خود را به جا نیاوردیم
و قد کشید درون سکوتمان خورشید
و بر جنازه ی یک عشق، سایه گستردیم
شما که درد کشیدید، درد را دیدید
به حال ما نرسیدید، ما خود ِ دردیم!
خلاصه ی همه ی زندگی ما اشک است
بیا دوباره به آغاز شعر برگردیم
امتیاز بینندگان:100