قصد خواندن بهترین کتاب ها را دارید؟ مجله بامیک سایت تخصصی معرفی انواع کتاب و رمان,از بهترین نویسندگان ایران و جهان به همراه نقد و بررسی کتاب

دایی جان ناپلئون

رمان دایی جان ناپلئون اثر ایرج پزشک زاد
0 237

رمان دایی جان ناپلئون یکی از رمان‌های نوشته شده توسط ایرج پزشکزاد طنز پرداز و نویسنده موفق ایرانی است که در سال 1349 نگاشته و چاپ شد. این کتاب که روایت عشق پسری نوجوان و سیزده ساله به دختر دایی خود را روایت می‌کند با سرعت بسیار زیادی پس از انتشار به یکی از محبوب ترین رمان‌های ایرانی تبدیل شد.

شخصیت اصلی این داستان که راوی آن نیز می باشد سعید نام دارد؛ سعید پسری سیزده ساله است که در خانواده ای اشرافی به دنیا آمده و خانه آن ها و خاله ها و دایی هایش درون یک باغ است که از طرف مادرشان به آن‌ها به وراثت رسیده است.

مطالب مرتبط

بیست زخم کاری

سمفونی مردگان

1 از 8

البته به جز خانواده سعید، دایی سرهنگ و دایی جان، بقیه خاله‌ها و دایی‌ها به دلیل حاکمیت و دخالت بیش از اندازه دایی جان در زندگی‌های‌شان، خانه‌شان در آن باغ را فروخته بودند یا اجاره داده بودند.

در این بین روزی از روزهای گرم تابستان و در ماه مرداد سعید در می یابد که عاشق لیلی شده است. لیلی دختر دایی جان است و او هم هم سن و سال سعید می‌باشد؛ در این بین سعید در میابد که شاپور، پسر لیسانسه دایی سرهنگ نیز دل بسته لیلی دختر دایی جان است و با مشاهده صمیمیت بین سعید و لیلی اقدامات زیادی برای به هم زدن رابطه بین سعید و لیلی می‌کند.

نویسنده کتاب دایی جان ناپلئون کیست؟

به احتمال بسیار زیاد اگر با دنیای ادبیات آشنا باشید حتماً نام ایرج پزشکزاد به گوشتان خورده است. این نویسنده و طنز پرداز بزرگ ایرانی متولد هشتم بهمن ماه سال 1305 می باشد و در تاریخ بیست و دوم دی ماه سال 1400 در لس آنجلس دار فانی را وداع گفت.

پزشکزاد در خانواده ای اشرافی و ثروتمند به دنیا آمد و این مورد تا حدودی او را شبیه به شخصیت سعید که داستان بر حول عشق او به لیلی دختر دایی جان می‌چرخد؛ هر دوی آن‌ها سطح خانوادگی مشابهی داشتند و شاید این مورد به شخصیت پردازی های او در این داستان کمک بسیاری کرده است.

او آثار تاریخی، طنز و ترجمه بسیار زیادی دارد که در بین عوام مردم دایی جان ناپلئون یکی از محبوب ترین آثار اوست.

ایرج پزشکزاد در نوشتن سعدی که سلطان سخن است را الگوی خود می داند و به علت علاقه بسیار زیادی که به او دارد یک جلد کتاب به نام طنز فاخر سعدی نیز تالیف کرده که در آن زبان طنز سعدی در آثار فاخرش را به دقت و جز به جز بررسی نموده است.

ایرج پزشک زاد نویسنده رمان دایی جان ناپلئون
ایرج پزشک زاد نویسنده رمان دایی جان ناپلئون

معرفی کتاب دایی جان ناپلئون

در بخشی از کتاب دایی جان ناپلئون می‌خوانیم:

من یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعدازظهر، عاشق شدم. تلخی‌ها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود، شاید اینطور نمی‌شد.

آن روز هم مثل هر روز با فشار و زور و تهدید و کمی وعده‌های طلایی برای عصر، ما را، یعنی من و خواهرم را، توی زیرزمین کرده بودند که بخوابیم. در گرمای شدید تهران خواب بعدازظهر برای همه بچه‌ها اجباری بود. ولی آن روز هم ما مثل هر بعدازظهر دیگر، در انتظار این بودیم که آقاجان خوابش ببرد و برای بازی به باغ برویم، وقتی صدای خورخور آقاجان بلند شد، من سر را از زیر شمد بیرون آوردم و نگاهی به ساعت دیواری انداختم. ساعت دوونیم بعدازظهر بود. طفلک خواهرم در انتظار به خواب رفتن آقاجان خوابش برده بود. ناچار او را گذاشتم و تنها، پاورچین بیرون آمدم.

لیلی، دختر دایی‌جان، و برادر کوچکش نیم ساعتی بود در باغ انتظار ما را می‌کشیدند. بین خانه‌های ما که در یک باغ بزرگ ساخته شده بود، دیواری وجود نداشت. مثل هر روز زیر سایه درخت گردوی بزرگ بدون سروصدا مشغول صحبت و بازی شدیم. یک وقت نگاه من به نگاه لیلی افتاد. یک جفت چشم سیاه درشت به من نگاه می‌کرد. نتوانستم نگاهم را از نگاه او جدا کنم. هیچ نمی‌دانم چه مدت ما چشم در چشم هم دوخته بودیم که ناگهان مادرم با شلاق چند شاخه‌ای بالای سر ما ظاهر شد. لیلی و برادرش به خانه خود فرار کردند و مادرم تهدیدکنان مرا به زیرزمین و زیر شمد برگرداند. قبل از اینکه سرم به‌کلی زیر شمد پنهان شود، چشمم به ساعت دیواری افتاد. سه وده دقیقه کم بعدازظهر بود. مادرم قبل از اینکه به نوبت خود سرش را زیر شمد کند گفت:

ــ خدا رحم کرد دایی‌ات بیدار نشد وگرنه همه‌تان را تکه‌تکه می‌کرد.

مادرم حق داشت. دایی‌جان نسبت به دستوراتی که می‌داد خیلی تعصب داشت.

دستور داده بود که بچه‌ها قبل از ساعت پنج بعدازظهر حتی نفس نباید بکشند. داخل چهاردیواری باغ نه‌تنها ما بچه‌ها مزه نخوابیدن بعدازظهر و سروصدا کردن در موقع خواب دایی‌جان را چشیده بودیم، که کلاغ‌ها و کبوترها هم کمتر در آن محدوده پیداشان می‌شد. چون دایی‌جان چند بار با تفنگ شکاری آنها را قلع وقمع کرده بود. فروشندگان دوره‌گرد هم تا حدود ساعت پنج از کوچه ما، که به اسم دایی‌جان موسوم بود، عبور نمی‌کردند. زیرا دوسه دفعه الاغی طالبی‌فروش و پیازی از دایی‌جان سیلی خورده بودند.

امّا آن روز خاطر من سخت مشغول بود و اسم دایی‌جان خاطرات دعواها و اوقات تلخی‌های او را به یادم نیاورد. حتی یک لحظه از یاد چشم‌های لیلی و نگاه او نمی‌توانستم فارغ شوم و به هر طرف می‌غلتیدم و به هر چیزی سعی می‌کردم فکر کنم، چشم‌های سیاه او را روشن‌تر از آنکه واقعاً در برابرم باشد می‌دیدم.

شب، باز توی پشه‌بند چشم‌های لیلی به سراغم آمدند. عصر دیگر او را ندیده بودم. ولی چشم‌ها و نگاه نوازش گرش آنجا بودند.

نمی‌دانم چه مدت گذشت. ناگهان فکر عجیبی تمام مغزم را فراگرفت:

خدایا، نکند عاشق لیلی شده باشم!

سعی کردم به این فکرم بخندم ولی هیچ خنده‌ام نیامد. ممکن است آدم از یک فکر احمقانه خنده‌اش نگیرد ولی دلیل نمی‌شود که احمقانه نباشد. مگر ممکن است آدم اینطور بدون مقدمه عاشق بشود؟

سعی کردم کلیه اطلاعاتم را درباره‌ی عشق بررسی کنم. متاسفانه این اطلاعات وسیع نبود. با اینکه بیش از سیزده سال از عمرم می‌گذشت تا آن موقع یک عاشق ندیده بودم. کتاب‌های عاشقانه و شرح حال عشاق هم آن موقع خیلی کم چاپ شده بود. تازه نمی‌گذاشتند همه‌ی آن‌ها را ما بخوانیم. پدر و مادر و بستگان، مخصوصا دایی جان که سایه‌ وجودش و افکار و عقایدش روی سر همه افراد خانواده بود، هر نوع خروج بدون محافظ از خانه را برای ما بچه‌ها منع می‌کردند و جرأت نزدیک شدن به بچه‌های کوچه را نداشتیم. رادیو هم که خیلی وقت نبود افتتاح شده بود، در دو سه ساعت برنامه روزانه‌ی خود مطلب مهمی نداشت که به روشن شدن ذهن ما کمک کند.

در مرور اطلاعاتم راجع به عشق در وهله ‌ی اول به لیلی و مجنون برخوردم که قصه‌اش را بارها شنیده بودم. ولی هرچه زوایای مغزم را کاوش کردم دیدم چیزی راجع به طرز عاشق شدن مجنون به لیلی نشنیده‌ام. فقط می‌گفتند مجنون عاشق لیلی شد.

اصلا شاید بهتر بود در این بررسی پای لیلی و مجنون را به میان نمی‌کشیدم. زیرا هم‌اسم بودن لیلی و دختر دایی جان احتمالا بدون اینکه خودم بدانم در استنتاج‌های بعدیم موثر بود. اما چاره‌ای نداشتم مهم ترین عشاق آشنایم همین لیلی و مجنون بودند. غیر از آن‌ها از شیرین و فرهاد هم مخصوصا از طرز عاشق شدن آن‌ها چیز زیادی نمی‌دانستم. یک داستان عاشقانه هم که در پاورقی یک روزنامه چاپ شده بود خوانده بودم ولی چند شماره اولش را نخوانده بودم و یکی از همکلاسی‌هایم برایم تعریف کرده بود. در نتیجه شروع ماجرا را نمی‌دانستم.

انواع نسخه های کتاب دایی جان ناپلئون

انواع مختلفی از نسخه‌های این کتاب امروزه موجود هستند و شما می‌توانید با خرید نسخه چاپی یا نسخه الکترونیکی یا پی دی اف کتاب این کتاب را مطالعه نموده و از آن لذت ببرید؛ حتی نسخه صوتی این کتاب نیز موجود است و طرفداران کتاب‌های صوتی می توانند با خریداری و تهیه آن از شنیدن این داستان جذاب و گیرا لذت ببرند.

ترجمه های مختلف دایی جان ناپلئون

رمان جذاب دایی جان ناپلئون به دست و قلم مترجمان بسیاری به سایر زبان‌ها ترجمه شده اند که برخی از این زبان‌ها عبارت هستند از: آلمانی، عبری، روسی، انگلیسی و…

دیک دیویس که مترجم این کتاب به زبان انگلیسی می‌باشد از قلم دلنشین و شیوای ایرج پزشکزاد بارها و بارها دست به تمجید زده است و او را یکی از بهترین نویسندگان ایرانی و و اثر دایی جان ناپلئون او را یکی از بهترین آثار فارسی زبان منتشر شده پس از انقلاب معرفی می‌کند؛ به قدری که در این باره می گوید من این کتاب را ترجمه کردم تا دیدگاه غرب به ایران را پس از انقلاب تغییر بدهم!

دیویس سخت‌ترین و چالش برانگیزاننده ترین بخش ترجمه این کتاب را بخش‌هایی دانست که در آن‌ها مش قاسم سخن می‌گفت؛ او برای انتقال راحت لحن شیرین و روستایی این شخصیت اقدام به ترکیب گویش روستایی و ترجمه معمولی و روان انگلیسی استفاده نموده است.

سریال دیدنی و پر طرفدار دایی جان ناپلئون

در سال 1355 ناصر تقوایی که یکی از مهم ترین چهره‌های آثار نمایشی و تلویزیونی در آن روزها به شمار می آمد، با تالیف یک فیلمنامه از روی کتاب دایی جان ناپلئون تصمیم به ساخت یک سریال بر اساس این کتاب جذاب گرفت.

شخصیت پردازی فوق العاده دل نشین و جذابی که ایرج پزشک زاد در تالیف و نگارش دایی جان ناپلئون به کار برده است، موجب شده بود تا ناصر تقوایی به راحتی بتواند نمایشی تلویزیونی با اقتباس از این سریال بسازد و این سریال فاخر را دارای بینندگان بسیار زیادی کند.

علاوه بر جذابیت کاراکترهای حاضر در طول داستان، به دلیل انتخاب بازیگران خوب و خبره توسط سازندگان نیز این سریال توانست به یک شاهکار تلویزیونی در آن روزها تبدیل شود. از جمله بازیگران این سریال دیدنی می‌توان به غلام حسین نقشینه در نقش دایی جان که شخصیت قلدر و بد اخلاق داستان است، پرویز فنی زاده در نقش مش قاسم که از مستخدمان و خدمت گذاران دایی جان می باشد و پرویز صیاد در نقش اسدالله میرزا که فردی تحصیل کرده در خانواده است و در وزارت خارجه مشغول به کار است اشاره نمود که همه و همه نقش بسیار شایانی در دیده شدن و تولید سریال به بهترین نحو ممکن را داشته اند.

مشخصات رمان

  • انتشارات:فرهنگ معاصر
  • تعداد صفحه:704

خرید کتاب با تخفیف ویژه

سبک نوشتاری کتاب دایی جان ناپلئون چگونه است؟

سبک نوشتاری این کتاب طنز گونه بوده و داستان عاشقانه ی یک نوجوان را با لحنی شیرین و طنز بیان می کند.

مطالعه این کتاب به چه اشخاصی پیشنهاد می شود؟

فرادی که سلیقه آن‌ها با مطالب طنز سازگار است بهتر است این کتاب را مطالعه کنند.

با توجه به قدیمی بودن این کتاب آیا مطالعه آن برای مخاطبان امروزی جذابیت دارد؟

بله؛ نثر این کتاب به قدری دارای طنز و روان است که مخاطبان نوجوان نیز از مطالعه آن لذت می برند اگرچه فاصله زمان مطالعه آن‌ها و نوشته شدن کتاب فاصله زیادی دارد.

میانگین امتیاز ها 0 / 5. 0

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

عضویت در کانال تلگرام بامیک

X