کتاب مردی به نام اوه
آنچه خواهید خواند
بیوگرافی فردریک بکمن
فردریک بکمن متولد هلسینگبوری سوئد و صاحب دو فرزند ابتدا یک وبلاگ نویس بود . اما به سرعت مطالب و مقاله های او مورد اقبال عمومی قرار گرفت.بیش تر شهرت وی به سبب نوشتن کتاب مردی به نام اوه بود که این کتاب تبدیل به یکی از پرفروش ترین کتاب های سال سوئد شد.
معرفی کتاب مردی به نام اوه
آنها از بیدار شدن در یک سه شنبه ونبود هدفی دیگر چه می دانستند؟
مردی به نام اوه
این اولین سوالی است که اوه از خودش میپرسد. اوه پس از سپری شدن حدود 40 سال از زمان ازدواجش خودش را یک آدم بیکار و تنها میبیند و تصمیم میگیرد به زندگی خود پایان دهد.اوه فردی بسیار بد اخلاق و سخت گیر است و مسئول شهرک محل زندگی خود نیز میباشد اما رفتار مناسبی با همسایه ها و حتی حیوانات آنها هم ندارد.اوه بسیاری از مردم و مسئولین دولتی را مسوب اصلی مشکلات خود میداند.و گویی دچار اختلال شخصیت پارانویا شده است یعنی افراد پارانوئید معمولاً فکر میکنند که دیگران برای آزار و اذیت آنها می‌کوشند یا فکر میکنند که دیگران به دنبال توطئه علیه آنها هستند.و بارها اوه از خودش میپرسد آیا اگر افراد بیشتری اصول مشابه او را داشته باشند ، آیا در واقع جهان جای بهتری خواهد بود؟ یعنی اگر همه ماشین ساب داشته باشند یا قهوه را دستی درست کنند مشکلی پیش می آید! اصلا راهنمای ماشین به چه دردی میخورد!
یکی از دردناک‌ترین لحظه‌ها در زندگی احتمالا لحظه‌ای است که آدم میبیند سال‌های پیشِ رویش، کمتر از سال‌های پشتِ سرش هستند.
کتاب مردی به نام اوه
اوه و عشقی که به او جان بخشید
ما در کتاب اوه را مردی میبینیم که اخلاقی غیر قابل تحملی دارد و بیش تر اوقات از الفاظ نامنساب استفاده میکند. و شاید برایمان سخت باشد که در کتاب بخونیم اوه نیز عاشق شده است! داستان آشنایی اوه با سونجا نشان میدهد که اوه چگونه به آسانی تسلیم عشق میشود.به طوری که در کتاب میخوانیم اوه دنیا را سیاه و سفید میدید اما دنیایی عشق اوه و سونجا رنگی بود و اوه میتوانست هر رنگی را که میخواهد ببیند.
اوه و آشنایی او با پروانه و شروع ماجرا
شاید جذاب ترین قسمت برای ما ایرانی ها آشنایی اوه با پروانه باشد و تصویری که فردریک بکمن از یک زن ایرانی در کتابش ترسیم کرده است به چه شکل میباشد.ماجرای آشنایی اوه با پروانه زمانی شروع میشود که پروانه به همراه همسر و فرزندانش به منزل روبه رویی خانه اوه در حالی که او تلاش میکند خودکشی کند نقل مکان میکنند و با صندوق پستی اوه تصادف میکنند این تصادف باعث آشنایی اوه با خانواده پروانه میشود.و بعد ها پروانه از اوه میخواهد به او آموزش رانندگی بدهد و اوه به مرور داستان حوادث تلخی که در هر بهره از دوران زندگیش سپری شده است را برای پروانه بازگو میکند و اوقاتی که اوه با او و فرزندانش را سپری میکند باعث میشود تفکرات و باورهای جدیدی در زندگی اش شکل بگیرد.
اعتراف به اشتباه کار آسانی نیست، مخصوصا وقتی آدم مدتهاست همان کار اشتباه را انجام می دهد.
کتاب مردی به نام اوه
چرا باید کتاب مردی به نام اوه را بخوانیم؟
خواندن کتاب مردی به نام اوه برای نوجوانان و بزرگسالان یک کتاب ضروری است. زیرا این کتاب کمک میکند با مشکلات اکثر کهن سالان آشنا شوید و شرایط و احساسات آن ها را درک کنید و در کنار همه این ها به شما کمک خواهد کرد که چگونه باید تصویری ساده و قابل لمس از زندگی برای خود ترسیم کنید.
پیشنهاد بامیک به شما
حتماً فیلم مردی به نام اوه که از روی این رمان ساخته شده است را از دست ندهید و این فیلم توانست یکی از پنج فیلم نامزد جایزه اسکار برای بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان شود که در نهایت رقابت را به فروشنده، ساخته اصغر فرهادی، واگذار کرد. و رولف لاسگارد برندهٔ بهترین بازیگر نقش اول مرد در پنجاه و یکمین جوایز گلدبگ شد.
- مشخصات فایل دانلودی کتاب مردی به نام اوه
- تعداد صفحات:283
- مترجم:فرناز تیمور رازف
- حجم:11 مگابایت
لینک دانلود به دلیل حمایت از ناشر گرامی حذف شد
مشخصات ترجمه پیشنهادی کتاب(با خرید کتاب از ناشر کتاب حمایت کنید)
انتشارات:نشرنون
مترجم:فرناز تیمور رازف
تعداد صفحات:283
خرید کتاب مردی به نام اوه با تخفیف ویژه
در آخر چند قاچ از این کتاب را باهم میخوانیم
در زندگی هر کسی لحظه ای وجود دارد که در آن لحظه تصمیم میگیرد میخواهد چه کسی باشد …
کتاب مردی به نام اوه
هر انسانى بايد بداند كه براى چه چيزى مبارزه مى كند ، شايد آنچه كه من برايش مى جنگم براى ديگرى بى ارزش باشد ، اما من مى دانم كه چه ميكنم …
کتاب مردی به نام اوه
این روزا مردم فقط کامپیوتر دارن و
دستگاه اسپرسو!
جامعه ای که توی اون هیچ کس نمی تونه
به یه روش منطقی، با دست بنویسه و
با دست قهوه دم کنه، کجا میره؟
کجا…!؟کتاب مردی به نام اوه
همه‌ی ما فکر می‌کنیم هنوز به اندازه‌ی کافی وقت داریم تا با دیگران یک‌سری کار هارا انجام دهیم و به آنها چیزهایی که میخواهیم و باید، بگوییم. و بعد ناگهانی اتفاقی می‌افتد که باعث میشود بایستیم و به کلماتی مثل “اگر” و “ای کاش” فکر کنیم.
مردی به نام اوه
اگر در غم همدیگر شریک نشوید، غم با شما شریک خواهد شد.
مردی به نام اوه
وست داشتن یه نفر مثه این می مونه که آدم به یه خونه اسباب کشی کنه. اولش آدم عاشق همه چیزهای جدید میشه، هر روز صبح از چیزهای جدیدی شگفت زده میشه که یکهو مال خودش شده‌اند و مدام میترسه یکی بیاد توی خونه و بهش بگه که یه اشتباه بزرگ کرده و اصلاً نمیتونسته پیش بینی کنه که یه روز خونه به این قشنگی داشته باشه، ولی بعد از چند سال نمای خونه خراب میشه، چوب هاش در هر گوشه و کناری ترک میخورن و آدم کم‌کم عاشق خرابی‌های خونه میشه. آدم از همه سوراخ سنبه‌ها و چم و خم‌هایش خبر داره. آدم میدونه وقتی هوا سرد میشه، باید چیکار کنه که کلید توی قفل گیر نکنه، کدوم قطعه‌های کف پوش تاب میخوره وقتی آدم پا رویشان میگذاره و چه جوری باید در کمدهای لباس را باز کنه که صدا نده و همه اینا رازهای کوچکی هستن که دقیقاً باعث میشن حس کنی توی خونه خودت هستی.
مردی به نام اوه
عشق از دست رفته هنوز عشق است، فقط شکلش عوض میشود. نمی‌توانی لبخند او را ببینی یا برایش غذا بیاوری یا مویش را نوازش کنی یا او را دور زمین رقص بگردانی؛ ولی وقتی آن حس‌ها ضعیف میشود، حس دیگری قوی میشود. خاطره. خاطره شریک تو میشود. آن را می‌پرورانی. آن را می‌گیری و با آن می‌رقصی. زندگی باید تمام شود، عشق نه.
مردی به نام اوه