قصد خواندن بهترین کتاب ها را دارید؟ مجله بامیک سایت تخصصی معرفی انواع کتاب و رمان,از بهترین نویسندگان ایران و جهان به همراه نقد و بررسی کتاب

کتاب یازده نمایشنامه

کتاب یازده نمایشنامه
0 121

معرفی کتاب یازده نمایشنامه

رازآلود، مخوف، مینیمال. صفت هایی که در میان تمام نویسندگان و نمایشنامه نویسان تاریخ تنها می توان به ساموئل بِکِت نسبت داد.

در انتظارِ گودو و دستِ آخر ساموئل بکت پررنگ ترین و معروف ترین آثاری هستند که شایداز عبور کانال های تلویزیون یا شبکه های مجازی شنیده باشیم یا شایدآنقدر ترغیب شده باشیم که به سراغشان رفته و خود را از حسِ کنجکاوی نسبت به این آثار ارضا کرده باشیم. اما ساموئل بکت، رمان نویس ، نمایشنامه نویس و شاعر قرن 20 ایرلندی حرف های بیشتری بر روی کاغذها نوشته است.

ساموئل بکت
ساموئل بکت

یازده نمایشنامه مجموعه اثریست از ساموئل بکت که با تمام ساموئل بکت های قبلی متفاوت است. یازده نمایشنامه ایی که شاید هیچ نمایشنامه نویسی را نتوان یافت که به موجزی و پیچیدگی در عین سادگیِ بِکِت بنویسد.

اما چیزی که این یازده نمایشنامه ی کوتاهِ بکت را خاص تر و ماندگارتر می کند اجراهای ماندگاریست که از این نمایشنامه ها در صحنه های تئاتر وجود دارد. نمایشنامه هایی که تعدادی را خودِ بکت کارگردانی کرده و به روی صحنه برده است.

بِکِت با قلم مرموز خودش این یازده نمایشنامه را در سبک های جدید و حتی متفاوتی نسبت به یکدیگر نوشته است از جمله نمایشنامه ی بازی بدون کلام 1 و بازی بدون کلام 2 که بی هیچ دیالوگی نوشته شده است و آنچه این نمایشنامه ها را به شهرت رسانده دقت و هوش سرشار بکت در کوچک ترین اکت ها و حرکات روی صحنه است.

سیخ از سمت راست روی پایه ی چرخ دار( روی یک چرخ) وارد می شود. نوکش در سی سانتی متری گونی ب متوقف می شود. مکث. عقب می کشد، مکث می کند، با حرکتی سریع در گونی فرو می رود، عقب می کشد، دوباره به سی سانتی متری گونی برمیگردد.مکث. گونی تکان میخورد. سیخ خارج می شود.

تکه ایی از بازی بدون کلام 2

یا در نمایشنامه ی کوتاه آمد و رفت(Come and Go)، رفت و آمد سه دوست به نام فِلو، وی و رو را به تصویر می کشد و آنچنان با دقتی وسواس گونه و البته خلاقانه به میزان نور و صداها و اداها می پردازد که نمایشنامه ایی چنین کوتاه و چندصفحه ایی به مفاهیمی سطحی و البته عمیق دوستی و انسانی اشاره می کند و قطعا درخشش آن بر روی صحنه ی تئاتر چشمان هر تماشاگری را کور خواهد کرد.

نمایشنامه ی آمد و رفت
نمایشنامه ی آمد و رفت

همچنین ساموئل بکت در نمایشنامه ی دیگری از این مجموعه به نام چهارگوش((Quad با ترکیب زیبایی از تقارن ، نور و حرکاتی تکراری و موزون از چهار نفر یکسان و درعین حال متفاوت در وسط صحنه، صحنه ایی غریب می آفریند که قطعا درک و فهم آن فراتر از نوشته ها و تئاترهای معمولیست.

مطالب مرتبط

در نهایت یازده نمایشنامه اثری متفاوت و البته جذاب در دنیای نمایشنامه هاست و ساموئل بِکِت بسیاری از این نمایشنامه ها را همانگونه که به دقت و وسواس نوشته است،خودش کارگردانی کرده و به روی صحنه ی تئاتر در مقابل چشمان تماشاگران به اجرا درآورده است.

ساموئل بکت در صحنه ی نمایشِ تئاترِ چهارگوش
ساموئل بکت در صحنه ی نمایشِ تئاترِ چهارگوش

 

قطعا مطالعه ی این کتاب برای علاقه مندان به تئاتر و بازیگران تئاتر و همچنین علاقه مندان به نمایشنامه خوانی و نویسی بسیار خواندنی و مجذوب کننده است. البته که وجود ویدیوهای ضبط شده ی اجرای این نمایشنامه ها در تئاتر در اینترنت موجود است و خواندن این کتاب همراه با مشاهده ی همزمان این تئاترها جذابیت و درک و فهم این نمایشنامه ها را راحت تر میکند. البته که فهم نمایشنامه های بکت قطعا نیاز به پیش زمینه ادبی در دنیای نمایشنامه دارد و برای کسانی که هنوز سراغ آثار بکت یا نمایشنامه نرفته اند مشکل خواهد بود. اما این مجموعه برای کسانیکه آثار بکت را مطالعه کرده اند و با دنیای ادبیات آشنایی قابل توجهی دارند لذتی چندچندان را به ارمغان خواهد آورد.

کتاب یازده نمایشنامه اثر ساموئل بکت با مقدمه ایی طولانی از مترجمِ کتاب به نام باربد گلشیری با نام نانوشتن که تحقیقی عمیق درباره بکت شناسیست ضمیمه و توسط نشر نیلوفر در 150 صفحه منتشر شده است.

مشخصات ترجمه پیشنهادی

  • انتشارات:نشر نیلوفر
  • مترجم:باربد گلشیری
  • تعداد صفحه:147

خرید کتاب با تخفیف ویژه

تکه هایی از کتاب

خ:[می خواند] چندان چیزی برای گفتن نمانده. در آخرین ]ن با دست چپش تقه ای به میز می زند.] چندان چیزی برای گفتن نمانده.

[مکث.تقه]

در اخرین تلاش برای تسکین یافتن از جایی که آن همه وقت با هم بودند به تک اتاقی در کرانه ی دور رفت. از تک پنجره اش می توانست انتهای جزیره ی قوها در سمت پایینْ دستِ رود را ببیند.

[مکث]

تسکینی که امید داشت از ناآشنایی برآید. اتاقِ ناآشنا. چشم اندازِ ناآشنا. برود آن جا که در هیچ چیزش هرگز شریک نشده اند. زمانی اندک امیدی داشت که شاید تسکینی از این برآید.

تکه ایی از نمایشنامه ی بداهه ی اوهایو

ص: تا آن که آخر

آمد آن روز

آخر آمد

آخرِ روزی بلند

که زن گفت

به خودش

پس به که

وقتش است بازایستد

وقتش است بازایستد

بازایستد از رفت و برگشت

تکه ایی از نمایشنامه ی Rockaby

آقای رونی: تو تاحالا هیچ هوس کردی یه بچه رو بکشی؟
(مکث)
مثل اینکه آدم یه بدبختی مسلم رو در نطفه خفه کنه.

میانگین امتیاز ها 0 / 5. 0

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

عضویت در کانال تلگرام بامیک

X