کتاب آدمی
از بمبارانهای جنگ جهانی گرفته تا جهانی واقعی که شاید تنها در رمان خداوندگار مگسها بتوان نمونهاش را یافت، از مزرعهٔ پرورش روباه در سیبری گرفته تا جنایتی ننگین در نیویورک، از دستگاه شوک در دانشگاه ییل گرفته تا آزمایش زندان در دانشگاه استنفورد… روتخر برخمان به ما نشان میدهد که باور انسان به مهر و نیکخواهی قادر است تفکر نوینی را بیافریند و مبنایی باشد برای تغییرات راستین در جامعه. زمان آن فرارسیده است تا نگاهی نو به سرشت بشر بیفکنیم.
برخمان برخی از برجستهترین وقایع و پژوهشهای جهان را با دیدی کاملاً بدیع میشکافد و پرتوی نو بر تاریخ بشر در 200,000 سال اخیر میافکند.
آنچه خواهید خواند
معرفی کتاب آدمی
روتخر برگمان که سخنرانی های معروف او در تد غوغا به پا کرد و لقب نابغه هلندی را در مطوبوعات از آن خود کرده است در کتاب جدید خود سعی بر این دارد که نشان بدهد آدم ها ذاتا بد نیستند!به گفته برگمن ، پرورش آدمی بیشتر از طبیعت اطرف آن گاه و بیگاه رفتار بد انسان ها را شکل میدهند. او به ما می گوید ، آنها موجودات درگیر جنگ طبق کتاب لویاتان هابز نیستند ، و هنوز هم افرادی که ذاتا مانند آدام اسمیت خودخواه یا دنبال ثروت اندوزی باشند کم هستند.
او استدلال می کند که انسان ها دوستان یکدیگر هستند و بهم اعتماد دارند و به دیگران اهمیت می دهند و بندرت آرزو دارند یکدیگر را بکشند. آنچه باید از جنگ جهانی اول به وجود می آمد وحشیگری بی سابقه آن نبود بلکه بی میلی سربازان طرف مقابل برای کشتن یکدیگر بود. وی از سوابق نظامی ثابت می کند که سربازان اغلب تمایلی به شلیک اسلحه ندارند و گاهی اوقات به عمد اهداف خود را از دست می دهند.
اما هنوز چه کسی در مورد آتش بس غیرقابل احتمالی و خودجوش سال 1914 که در زمان کریسمس ، آلمانی ها و نیروهای متحد را برای جشن ، آواز خواندن آهنگ های کریسمس ، تبادل هدایا و حتی ملاقات با یکدیگر جمع کرده بود ، می داند؟ همانطور که او به ما می گوید ، “نفرت می تواند به دوستی تبدیل شود و دشمنان تلخ ما می توانند با ما دست بدهند. این چیزی است که می توانیم باور کنیم – نه به این دلیل که ساده لوح هستیم ، بلکه به این دلیل واقعاً اتفاق افتاده است. ” و همچنین برگمان به ما می گوید ، ما انسان ها نقطه ضعفی داریم آن اینست که بدترین تصویر را برای خود متصور شویم.
دربارۀ روتخر برگمان
روتخر برگمان (هلندی: Rutger Bregman; ۲۶ آوریل ۱۹۸۸ – ) تاریخنگار و نویسندهی هلندی است، که چهار کتاب را با موضوعات تاریخ، فلسفه و اقتصاد را بهرشتهی تحریر درآوردهاست. یکی از این کتابها، آرمانشهر برای واقعگرایان: چگونه میتوانیم جهانی ایدئال بسازیم، بهبیست زبان ترجمه شدهاست، و نسخهی هلندی آن پرفروشترین کتاب این کشور شد. این کتاب جنبشی را برای تثبیت حداقل درآمد پدید آورد که بهزودی بهسرخط اخبار بینالمللی رسید. کار او در واشنگتن پست، گاردین و بیبیسی مورد معرفی قرار گرفتهاست. گاردین او را «پسر شگفتانگیز هلندی ایدههای نو» معرفی میکند، و تد او را «یکی از مهمترین اندیشمندان جوان اروپایی» میداند. سخنرانی او در تِد، با عنوان فقر فقدان شخصیت نیست، فقدان پول نقد است، بهعنوان یکی از ده سخنرانی برتر سال ۲۰۱۷ انتخاب شدهاست.
اگر باور داشته باشیم که نمیشود به اغلب افراد اعتماد کرد، با یکدیگر با همین تفکر رفتار خواهیم کرد و همه فکر میکنند کمتر باوری بیشتر از دیدگاه ما نسبت به دیگران در شکل گیری جهان قدرت دارد، چون در نهایت همان چیزی گیر شما میآید که انتظارش را داشتید، اگر بخواهید با بزرگترین چالشهای این دوران برخورد کنید از تغییرات اقلیمی گرفته تا بی اعتمادی فزاینده ما به دیگران، به نظر من باید از دیدگاه خود درباره سرشت آدمی شروع کنیم.
ترجمه پیشنهادی کتاب آدمی
- مترجم:مزدا موحد
- تعداد صفحه:498
- انتشارات:فرهنگ نشر نو
بریده های از کتاب
معنای دقیق کلمه، از دید هم خارج شدیم. هیچ راهی برای تماس بصری با هزاران، یا دهها هزار یا میلیونها نفر وجود ندارد، پس بیاعتمادی متقابل شروع به رشد کرد. افراد بیش از پیش به دیگران شک کردند که شاید از جامعه زیاده از حق خود برمیدارند؛ یعنی وقتی کمرشان زیر کار خُرد میشد، بقیه همینجوری برای خودشان لَم داده بودند. در نتیجه رهبران به کسانی نیاز داشتند که مواظب تودهها باشند. کسی که همهچیز را بشنود و همهچیز را ببیند. چشمی همه چیزبین خدا.
ریچارد داکینز در ویرایشهای بعدی ژن خودخواه ادعاهایش را دربارهٔ خودخواهی ذاتی انسانها حذف کرده و نظریهٔ او اعتبارش را نزد زیستشناسان از دست داده است. با اینکه مبارزه و رقابت بهوضوح در تکامل حیات نقش دارند اما امروزه هر دانشجوی سال اول زیستشناسی میآموزد که همکاری بسیار کلیدیتر است.
باور به سرشت گناهکار خود به شکل غریبی تسلیبخش است. نوعی بخشش اعطا میکند. چون اگر اغلب آدمیان بد باشند، پس درگیری و مقاومت به دردسرش نمیارزد. باور به سرشت گناهآلودهٔ بشریت توضیحی شستهرُفته نیز برای وجود شر در خود دارد. وقتی با نفرت یا خودخواهی مواجه شوی میتوانی به خودت بگویی: «خب دیگه، طبیعت انسان همینه.» اما اگر باور داشته باشی که مردم اساساً نیک هستند، باید بپرسی که اصلاً چرا شر وجود دارد. این تداعی میکند که درگیری و مقاومت به دردسرش میارزد و باعث میشود موظف به عمل باشید.
توفان کاترینا در ۲۹ اوت سال ۲۰۰۵ نیواورلئان را در نوردید. آب بندها و دیواره های محافظی که قرار بود از شهر حفاظت کنند تخریب شدند. بعد از توفان، هشتاد درصد از خانه های منطقه زیر سیلاب رفتند و حداقل ۱۸۳۶ نفر جان خود را از دست دادند. این یکی از مخرب ترین بلایای طبیعی تاریخ ایالات متحد بود. در سراسر آن هفته، روزنامه ها پر بود از روایت های تجاوز و تیراندازی در سراسر نیواورلئان. گزارش های وحشتناکی از دار و دسته های سرگردان، غارت و تک تیراندازی که هلیکوپترهای نجات را نشانه می گرفت داده می شد. داخل استادیوم سرپوشیده سوپردوم که نقش بزرگ ترین پناهگاه شهر را داشت، حدود ۲۵۰۰۰ نفر در هم می لولیدند و برق و آب نداشتند. خبرنگاران گزارش دادند که گلوی دو نوزاد را بریده و کودک هفت ساله ای را بعد از تجاوز کشته بودند.