بابالنگ دراز
آنچه خواهید خواند
دربارۀ رمان بابالنگ دراز
جین وبستر در رمان بابا لنگ دراز زندگی دختر یتیمی به نام جودی را تعریف می کند که با کمک یک حامی نیکوکار از پرورشگاه به کالج می رود. تقریباً کل کتاب شامل نامه هایی است که جودی به پدرخوانده اش نوشته است. سبک ساده و جذاب نگارش در کنار شخصیت پردازی باورپذیر، از جمله نقاط قوت کتاب بابا لنگ دراز به شمار می رود.
خلاصه رمان بابا لنگ دراز
جودی ابوت دختر یتیمی است که در یک پرورشگاه زندگی می کند. او به عنوان بزرگترین بچه پرورشگاه مجبور است که سخت کار کرده و در نگهداری از بچه های کوچکتر به مسئولان پرورشگاه کمک کند. با وجود زندگی کسالت آور و غم انگیز جودی، او روحیه ای شاداب دارد و بسیار خوش اخلاق است. علاوه بر این در نویسندگی استعداد و خلاقیت زیادی دارد.
روزی یکی از خیرینی که به پرورشگاه کمک می کند، یکی از مقالات جودی را که درباره زندگی خودش نوشته می خواند. مقاله او را چنان تحت تاثیر قرار می دهد که تصمیم می گیرد هزینه رفتن جودی به کالج را تقبل کند. اما شرط عجیبی برای انجام این کار می گذارد. جودی باید هر ماه برای او نامه ای بنویسد و از زندگی و تحصیلاتش تعریف کند، ولی در مقابل نباید انتظار دریافت پاسخ نامه را داشته باشد. جودی فقط یک بار فرصت پیدا می کند که این مرد مرموز را از پشت سر ببیند و تنها چیزی که به طور قطعی درباره مرد می داند این است که او قد بلندی دارد. جودی فقط با همین یک نکته و قوه تخیل خود تصویری از پشتیبانش خلق می کند و لقبی محبت آمیز برای او قرار می دهد: بابا لنگ دراز.
رفته رفته بابا لنگ دراز به محرم اسرار جودی و امانتدار شادی ها و غم های او تبدیل می شود. او در نامه های خود به بابا لنگ دراز از نویسندگی، دوستی اش با سالی مک براید مهربان و جولیا پندلتون از خود راضی می نویسد و تعریف می کند که چگونه روزهایش را در کالج سپری می کند. با اینکه جودی هیچ وقت حامی اش را نمی بیند ولی می داند هر زمان که به او نیاز داشته باشد او را در کنار خود خواهد یافت. البته در پایان رمان جودی بالاخره موفق می شود بابا لنگ دراز را ملاقات کند و این ملاقات یک غافلگیری بزرگ برای او به ارمغان می آورد.
چرا باید رمان بابا لنگ دراز را بخوانیم؟
رمان بابا لنگ دراز از مجموعه ای از نامه های جودی به بابا لنگ دراز تشکیل شده است. شاید در نگاه اول این سبک نگارش برای همه خوانندگان مطلوب نباشد، اما نامه های جودی به قدری شیرین، جذاب و طنازانه نوشته شده اند که می توانند هر خواننده ای را سرگرم کنند. جودی در نامه هایش با صداقتی آشکار و از صمیم قلب از احساسات و آرزوهایش می گوید. نامه های جودی گاهی با اشکال و نقاشی های ساده تکمیل می شوند.
او از هر شیوه ای برای بیان احساساتش استفاده می کند. جین وبستر در قالب این نامه ها همه آنچه را که باید درباره شخصیت وجودی و روند داستان بدانیم در اختیار ما قرار می دهد. ما با خواندن رمان بابا لنگ دراز علاوه بر آشنا شدن با روحیات جودی می توانیم به خوبی رشد و تحول او را مشاهده کنیم. ممکن است اینطور به نظر برسد که مخاطبان کتاب بابا لنگ دراز بیشتر نوجوانان هستند ولی می توان گفت که این کتاب طوری نوشته شده که همه افراد با هر رده سنی می توانند از آن لذت ببرند.
اقتباس از رمان بابالنگ دراز
شاید برای خیلی از ما کارتون بابالنگ دراز خاطره انگیز ترین برنامه دوران کودکی یا نوجوانی ما باشد.کارتون بابا لنگدراز که توسط استودیو ژاپنی نیپون انیمیشن ساخته شدهاست؛ در بین کشورهای آسیایی و اروپایی از محبوبیت خاصی برخوردار است این مجموعه از جاودانهترین انیمههای قدیمی میباشد. کارتونی با داستانی قدرتمند و شیوا که فقر و سختی کودکان یتیم را به تصویر میکشد.بابا لنگدراز در سال ۱۹۹۰ جایزه بهترین فیلم تلویزیونی را از آژانس فعالیتهای فرهنگی کودکان ژاپن دریافت کردهاست.به علاوه این مجموعه چندین تئاتر و فیلم سینمایی از رمان جین وبستر اقتباس شده است.
مشخصات ترجمه پیشنهادی
- انتشارات:افق
- مترجم:محسن سلیمانی
- تعداد صفحه:296
بریده های از رمان
بابا لنگ دراز عزیزم؛
تمام ِ دلخوشی ِ دنیای من این است که تو ندانی و من دوستت بدارم.
وقتی می فهمی و میرانی ام؛ چیزی درون ِ دلم فرو میریزد… چیزی شبیه غرور.
بابا لنگ دراز عزیزم؛
لطفاً گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم.
من همین که هستی را دوست دارم … حتی سایه ات که هیچوقت به آن نمیرسم …!
قبلا می توانستم دختری بیفکر و بیخیال و آسوده باشم،
چون چیز ارزشمندی نداشتم که از دست بدهم!
ولی حالا تا آخر عمر یک نگرانی بزرگ خواهم داشت و هر وقت که تو از من دور باشی به همهی اتومبیلهایی فکر میکنم که ممکن است تو را زیر بگیرند
یا همهی تختههای اعلامیهای که ممکن است روی سرت بیفتد …
و یا همهی میکروبهای وحشتناکی که ممکن است بخوری …
آرامش خیالم تا ابد از بین رفته است!
خوشی های بزرگ زیاد مهم نیستند,مهم اینه که آدم بتونه با چیزهای کوچک خیلی خوش باشه.
باباجون من رمز بزرگ خوشبختی رو پیدا کرده ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته رو خوردو یا چشم به آینده داشت بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده رو برد.
”از دست این آدمها که چشم به آسمان می دوزند و می گویند « مصلحت ما همین است » و به حرفی که می زنند ایمان ندارند، عصبانی می شوم. این نوع فروتنی یا تسلیم، یا هرچه که اسمش را می گذارید، فقط نشانه ی تنبلی و سستی است.“
در زندگی مشکلات بزرگ نیست که آدم به اراده احتیاج دارد، بلکه به نظرم با خنده به استقبال مشکلات کوچک رفتن، واقعا احتیاج به عزم و اراده دارد …!
من هم سعی میکنم چنین ارادهای را در خود به وجود بیاورم. میخواهم به خودم تلقین کنم که زندگی فقط یک بازیست و من باید تا آنجا که میتوانم ماهرانه و درست آن را بازی کنم …!
چه در این بازی ببرم و چه ببازم، در هر حال شانهها را بالا میاندازم و میخندم …!
خوشیهای بزرگ زیاد مهم نیستند مهم این است که آدم بتواند با چیزهاي کوچک خیلی خوش باشد …!
خیلی مشکل است، آدم بخواهد تمام وقت مراقب خودش باشد تا آنچه را که احساسش میخواهد به کسی نگوید..
-اگر تمام عمر؛
جوراب ابریشمی بپوشم
فکر نکنم اثر جای زخمی
که روی قلبم است محو شود …
زندگی چیزهایی نیست که جمع میکنیم، زندگی قلبهایی است که جذب میکنیم…