احمد شاملو؛قحطسالی
شعر قحطسالی از احمد شاملو
سال بیباران
جلپارهییست نان
به رنگ بیحرمت دلزدهگی
به طعم دشنامی دشخوار و
به بوی تقلب.
ترجیحمیدهی که نبویی نچشی،
ببینی که گرسنه بهبالینسرنهادن
گواراتر از فرودادن آن ناگوار است.
سال بیباران
آب
نومیدیست.
شرافت عطش است و
تشریف پلیدی
توجیه تیمم.
بهجد میگویی: «خوشا عطشان مردن،
که لبترکردن از این
گردننهادن به خفت تسلیم است.»
تشنه را گرچه از آب ناگزیر است و گشنه را از نان،
سیر گشنهگیام سیراب عطش
گر آب این است و نان است آن!
دانلود دکلمه با صدای احمد شاملو