سنگی سیاه بر فراز سنگی سپید
شعر سنگی سیاه بر فراز سنگی سپید
در پاریس می میرم ، در کولاک باران
به روزی که هم اکنون نیز در خاطر من است
در پاریس می میرم…. و این آزارم نمی دهد…
حتم در پنجشنبه روزی چون امروز ، در خزانی.
پنج شنبه خواهد بود چرا که امروز نیز پنج شنبه است و
همین حالا هم که دارم این سطرها را می نویسم
شانه هایم را به دست مصیبت سپرده ام.
هیچ گاه چون امروز چنینراه خود را کج نکرده ام
و سفرم را در راه هایی که در آن تنهای تنهایم ، چنین در پیش نگرفته ام .
سزار وایه خو مرده است . گرفتندش
و با آن که کاری به کارشان نداشت همگی
با ترکه و طناب به تنش کوفتند.
شهود واقعه به قرار ذیل اند :
پنچ شنبه ها ، استخوان شانه ها ، تنهایی ،باران و جاده ها …
صدا:احمد رضا احمدی
شعر:سزار وایه خو