شهریار؛ای دردم از تو درمان
شعر ای دردم از تو درمان
ای دردم از تو درمان چون شد به عشق بازان
نازی نمی فروشی دردی نمی فرستی
هریک به زخمه خود ساز تو مینوازند
بلبل به نغمه خوانی مطرب به چیره دستی
نعمت تمام کردی اما به عاشقان بس
یک نیمه امن خاطر یک نیمه تندرستی
داغ دلی که خواهی جنت کند چراغان
چون لاله خود چه کردی گر رخ به خون نشستی
هریک به زخمه خود ساز تو مینوازند