اوضاع خیلی خراب است
دربارۀ رمان اوضاع خیلی خراب است
کتاب اوضاع خیلی خراب است یا همه چیز به فنا رفته اثر مارک منسون نویسنده آمریکایی است. این کتاب که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، در مدت کوتاهی عنوان یکی از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز را از آن خود کرد. مارک منسون در کتاب اوضاع خیلی خراب است به واکاوی مفاهیم امید، ناامیدی، رنج و خوشبختی پرداخته و نشان داده است که چگونه رضایت انسان ها از زندگی علیرغم دستیابی به پیشرفت و راحتی بیشتر روز به روز کمتر شده است.
بخوانید|هنر ظریف رهایی از دغدغه ها
خلاصه کتاب اوضاع خیلی خراب است
کتاب اوضاع خیلی خراب است با یک داستان آغاز می شود. داستانی از منطقه ای شرارت بار که در آن افراد پس از به بردگی گرفته شدن، متحمل شکنجه های سخت شده و به شکل دردناکی به قتل می رسند. نزدیک به چهار سال بیش از یک میلیون و سیصد هزار نفر در این منطقه به این شکل از بین می روند.
در حالی که هیچ اقدامی برای توقف این جنایت انجام نمی شود. در چنین شرایطی یک مرد تصمیم می گیرد که به مبارزه با این فاجعه بپردازد. با اینکه احتمال پیروزی او کاملاً دور از ذهن است، ولی ناامید نمی شود و با شجاعت به مبارزه ادامه می دهد. منسون این داستان را با این هدف بیان کرده تا نشان دهد که چگونه همه چیز کاملا از بین رفته، امیدی باقی نمانده و در واقع اوضاع خیلی خراب است و با این حال نباید دست از تلاش کشید.
نگاهی به کتاب اوضاع خیلی خراب است
منسون در کتاب اوضاع خیلی خراب است تلاش کرده تا تصویری واقع بینانه از جهان ارائه دهد. جهانی سراسر درد و رنج، بی عدالتی، جنگ، آلوده به سیاست و تخریب گر. به عقیده منسون این حقیقت دنیایی است که ما در آن زندگی می کنیم. حقیقتی که نباید از آن فرار کنیم، بلکه باید آن را بپذیریم و از جنبه های منفی آن همچون نکات مثبت بهره برداری کنیم. تجربیات تلخ و آزاردهنده قابلیت این را دارند که به ما برای تغییر و تحول انگیزه داده و سرعت ما را برای رسیدن به پیشرفت افزایش دهند. منسون همچنین بر این نکته تاکید دارد که رنج و غم همچون خوشی و شادی، عناصری جدا نشدنی از زندگی انسان هستند.
این عناصر در هر مکان و زمانی حضور داشته، دارند و خواهند داشت و اساساً زندگی با وجود آنها تعریف می شود. تصمیم گیری بر عهده خود ماست که به کدام یک از آنها اهمیت بیشتری بدهیم. همچنین ما باید بپذیریم که هر طور که زندگی کنیم و هر هدفی که داشته باشیم غم، نا امیدی، شکست و رنج با ما همراه خواهند بود، پس بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که این عوامل ناراحت کننده را برای هدفی ارزشمند تحمل کنیم. در کتاب اوضاع خیلی خراب است مفاهیم و مطالب متعدد و گوناگونی بیان شده که هر یک به نوعی به امیدواری یا نا امیدی و موفقیت یا شکست ارتباط دارند. مطالعه این کتاب برای افرادی که به دنبال نگاهی منطقی به این مقوله ها هستند، می تواند آموزنده و راهگشا باشد. زبان طنز نویسنده در کتاب اوضاع خیلی خراب است در کنار صراحت او در بیان مطالب، از جمله جذابیت های این کتاب به شمار می رود.
مشخصات ترجمه پیشنهادی
- انتشارات:نشر میلکان
- مترجم:سمانه پرهیزکاری
- تعداد صفحه:232
بریده های از کتاب
مذاکره با دیگران سر عشق و احترام ، احساس خیلی بدی دارد و کل مسئله را زیر سوال می برد. اگر لازم است کسی را متقاعد کنید که دوستتان داشته باشد، هرگز شما را دوست نخواهد داشت. اگر لازم است به کسی باج دهید تا به شما احترام بگذارد، هرگز به شما احترام نخواهد گذاشت. اگر لازم است کسی را متقاعد کنید تا به شما اعتماد کند، در حقیقت هرگز به شما اعتماد نخواهد کرد.
مردم بیش از اینکه متفاوت باشند، شبیه یکدیگرند. بیشتر ما هدفهای یکسانی در زندگی داریم. اما این تفاوتهای جزئی، باعث ایجاد احساسات میشوند و احساسات هم حسِ اهمیت ایجاد میکنند.
برای همین است که تفاوتهامان را به مراتب مهمتر از شباهتهامان در نظر میگیریم، و این تراژدیِ واقعیِ بشریت است، این که ما محکومیم بر سر تفاوتهای جزئی تا ابد با هم بجنگیم.
درد اجتناب ناپذیر است؛
اما رنج کشیدن
همیشه یک انتخاب است.
مرگ از نظر روانی اهمیت دارد؛ چون به زندگی بها میبخشد. حالا دیگر چیزی برای ازدستدادن وجود دارد. نمیتوانید ارزشِ چیزی را بفهمید، مگر اینکه احتمالِ ازدستدادنِ آن را تجربه کنید.
بلوغ ربطی به سن ندارد. آنچه اهمیت دارد قصدِ فرد است. تفاوت بین کودک، نوجوان و بزرگسال این نیست که چند سال دارند یا چه کاری میکنند، بلکه این است که دلیل کارهایشان چیست.
کودکانِ بزرگسالِ زیادی در جهان وجود دارند و همینطور نوجوانهای پا به سن گذاشتهی زیادی. اصلاً حتا بزرگسالانِ کودک هم وجود دارند، چون از زمانی به بعد، بلوغ ربطی به سن ندارد. آنچه اهمیت دارد قصدِ فرد است.
تفاوت بین کودک، نوجوان و بزرگسال این نیست که چند سال دارند یا چه کاری میکنند، بلکه این است که دلیل کارهاشان چیست.
حقیقت این است که ذهنِ انسان از هر رازی پیچیدهتر است، و شما نه می توانید به سادگی خودتان را تغییر دهید و نه دلیلی دارد که همیشه احساس کنید نیازمندِ تغییر هستید.