کشتن مرغ مینا
آنچه خواهید خواند
درباۀ رمان کشتن مرغ مینا
کشتن مرغ مینا یا مرغ مقلد رمان فراموش نشدنی در مورد دوان کودکی و در یک شهر خموده جنوبی است و بحران وجدانی که آن شهر را تکان داد.را لرزاند، کشتن مرغ مقلد وقتی اولین بار در سال 1960 منتشر شد، خیلی زود به عنوان یک کتاب پرفروش و موفق تبدیل شد.
در سال 1961 برنده جایزه پولیتزر شد و بعداً به یک فیلم برنده اسکار تبدیل شد که یک فیلم کلاسیک نیز است. کشتن مرغ مقلد عمیقا تحت تاثیر دلسوزی و درام و خوانندگان را به ریشه های رفتار انسان می برد – به بی گناهی و دانستن، مهربانی و بی رحمی، عشق و نفرت، شوخ طبعی و ترحم.
اکنون با بیش از 18 میلیون نسخه چاپی و ترجمه به چهل زبان، این داستان منطقه ای توسط یک زن جوان آلابامایی را به یک داستان جذاب جهانی تبدیل کرده است. هارپر لی همیشه کتاب خود را یک داستان عاشقانه ساده می دانست. امروزه از آن به عنوان یک شاهکار ادبیات آمریکایی یاد می شود.
آدمهایی پیدا می شند که … که اون قدر غصهٔ دنیا را دارند که هیچ وقت یادنمیگیرند تو این دنیا چه جور باید زندگی کرد.
خلاصه رمان کشتن مرغ مینا
با وجود کتابهای تمام نشدنی و نوشتن های زیاد، موارد نادری است که برای شاید برای بازخوانی یک رمان وقت بگذارید. ولی رمان کشتن مرغ مینا نوشته هارپر لی، یک رمان کلاسیک تمام ناشدنی است.که شاید پس از خواندن آن هم اگر چند سال بعد به سراغ کتاب بروید برای شما تازگی داشته باشد.
داستان در “کشتن مرغ مینا” نوشته هارپر لی از منظر اسکات (ژان لوئیز فینچ)، دختری شش ساله، و با حوادث مختلفی در شهر مایکوب اتفاق می افتد. پدر وی آتیکوس فینچ در نقش وکیل مدافع تام رابینسون عمل می کند. تام، یک مرد سیاه پوست که متهم به تجاوز به زن جوان سفیدپوست شده است و مجبور است حملات نژادی متعددی را تحمل کند. آتیکوس، به عنوان “ماندگارترین تصویر خیالی از یک قهرمان” توصیف می شود، وقایع را برای اسکات توصیف می کند تا بیان کند باید با همه مردم یکسان رفتار شود.
تا زمانی که مسائل را از نقطه نظر کسی نبینی، آن شخص را به طور کامل درک نکردهای… تا زمانی که به زیر پوستش بروی و به همراه آن قدم برداری.
راوی این داستان ژان لوئیز (اسکات) جوان است و مشاهدات وی از مایکوب و رفتار مردم ساده و صادق که از نظر بصری بسیار غنی هستند را روایت می کند. شاید شما هم مشکلی با به تصویر کشیدن تلاش های کودکانه جیم، اسکات و دیل برای بیرون کشیدن بورلی از خانه اش و بردن بچه به کلیسا توسط کالپورنیا نداشته باشید.
اما وقتی پس از خواندن تقریبا 128 صفحه، پرونده قضایی آغاز می شود و داستان واقعا جذاب می شود، بلافاصله افزایش تنش و هیجان را احساس می کنید. در اینجا جیم و آتیکوس به جای اسکات به شخصیت های اصلی تبدیل می شوند زیرا آنها از خطرات و اهمیت پرونده آگاهی بیشتری دارند، اگرچه از منظر اسکات، بی گناهی بسیار زیبا بود.
“مردم به طور کلی آنچه را که دنبال می کنند می بینند و آنچه را که گوش می دهند می شنوند.”
قسمت آخر کتاب تنش کمتری دارد اما هرگز کسل کننده نیست؛نشان دادن پیامدها و تأثیرات پرونده توسط آتیکوس در طبقات و نژادهای مختلف مهم بود. در سال 1935 و حتی امروزه، در این شرایط سیاسی، ایستادن پای آنچه که درست است در حالی که اکثریت مخالف شما هستند، کاری شجاعانه و دشوار است.
یک نکته به خصوص در مورد این داستان که برای من برجسته بود، نقش های جالب جنسیتی در این کتاب است. ما آتیکوس را داریم که نه تنها به عنوان یک پدر فوق العاده بلکه به عنوان یک شخصیت عالی مرد نیز معرفی می شود، زیرا صبور، مودب و باهوش است … ولی به طور سنتی اینها رفتارهای مردانه نیست. در مقایسه با باب ایول، شخصیت خصمانه اصلی، آتیکوس از نظر جسمی قوی نیست، از زبان تند استفاده نمی کند و از خشونت متنفر است (به عنوان مثال: او مهارت شلیک خود را از فرزندان خود مخفی نگه می دارد).
تنها چیزی که از قانون اکثریت پیروی نمیکند، وجدان آدم است.
خواهر او، عمه الكساندرا، یك چهره زن بسیار سنتی است كه می خواهد اسکات رفتار “زنانه تری” داشته باشد، و از آنجا كه اسکات او را دوست ندارد (در ابتدا)، ما به عنوان خواننده نیز از او بیزار هستیم.
به دلایل بسیار خوبی کتاب کشتن مرغ مینا نوشته هارپر لی کتابی بسیار دوست داشتنی است، اما احتمالا از وجود شخصیت های متنوع زن و مرد در کتاب بسیار شگفت زده خواهید شد، که این داستان را حتی غنی تر نیز می کنند.
اقتباس سینمایی
همانطور که در اول متن هم اشاره شد فیلم کشتن مرغ مقلد که بر اساس داستان این رمان ساخته شده یکی از ماندگار ترین فیلم های ساخته شده شد تاریخ امریکا میباشد. این فیلم در imdb امتیاز 8.3 را از آن خود کرده است.این فیلم همچنین در فهرست بزرگترین فیلمهای آمریکایی تاریخ دهمین سالگرد بنیاد فیلم آمریکا در رتبه بیست و پنجم قرار گرفت.
این فیلم در جشنواره اسکار توانست جایزه اسکار بهترین بازیگر برای گریگوری پک، جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی برای هورتون فوت و جایزه اسکار بهترین طراحی صحنه را از آن خود کند.پیشنهاد میشود که دیدن این فیلم را از دست ندهید!
ترجمه پیشنهادی کتاب
- انتشارات:نشر امیر کبیر
- مترجم:فخرالدین میر رمضانی
- تعداد صفحه:416
بریده های از کتاب
بچه جان، اگه کسی به تو لقب بدی داد، لازم نیست بهت بربخوره.
این لقب به تو صدمه نمیزنه، برعکس نشون میده که خود گوینده از لحاظ اخلاقی چقدر فقیره.
ولی من اينطور ياد گرفته بودم: مردم خوب آنهايی هستند كه به تناسب دركشان، بهترين كاری را كه از دستشان ساخته است انجام میدهند.
تــعصب یک واژه ی کثیف است و ایـمان واژهای تمیز، که در یک چیز مشترکند:
زمانی که منطق به پایان میرسد، آنها شروع میشوند.
گاهی عامدانه و گاهی سهواً، فراموش میکنیم که هر انسانی به حکم اجبار، هر آنچه که شاکلهاش را میسازد، دوست میدارد.
اگر من سفیدم، دیگری شاید اندکی روشنتر و شاید بسیار تیرهتر باشد. اگر من در این نقطه از جهان به دنیا آمدهام، دیگری شاید در نقطهای به دنیا آمده باشد.
رنگهایمان، زبانهایمان، نامهایمان هیچ یک «ما» نیستیم. «ما» چیز دیگریست.
ما انسانیم، رنگها و نژادها نه مایهی افتخارند و نه مایه شرم. هر کسی به ناچار به آنچه که هست میبالد.آنچه که هستیم مهم نیست، آنچه که میخواهیم بشویم مهم است.
اگه بخوای با کسی تفاهم داشته باشی باید یاد بگیری به همه چیز از نقطه نظر او نگاه کنی…
زمانهایی مثل این بود که فکر میکردم پدرم، که از اسلحه و تفنگ متنفر بود و هرگز در هیچ جنگی حضور نداشت، شجاعترین آدمی بود که تا به حال زیستهاست.
آدم از پیش می دونه که شکست می خوره و با این همه شروع می کنه، اعم از این که موفق بشه یا نه، نتیجه هر چی باشه تلاش می کنه و جلو می ره. احتمال برد خیلی کمه اما گاهی هم آدم می بره.
آدم می تونه دوستانش را انتخاب کنه اما انتخاب قوم و خویش دست خود آدم نیست. قوم خویش آدم چه بخواد چه نخواد، در هر حال قوم و خویش باقی می مونه. اگه آدم انکار کنه، فقط خودش را دست انداخته.