یدالله رویایی؛لبریخته ها
شعر لبریخته ها از یدالله رویایی
مطالب مرتبط
آنگاه
مزرعه بگذاشتم
وز جذبه ی نعل های ریخته بگذشتم
آنقدر که آیینه قفای من می شد
افتادم
جایی که شیهه های ناتوان افتادند
افتاده بودند از بار
هربار
ستاره سرخ می شد از پیغام
دانلود دکلمه با صدای یدالله رویایی