یدالله رویایی؛ از دور دست عمر
شعر از دور دست عمر از یدالله رویایی
دانلود دکلمه از دور دست عمر از یدالله رویایی
مطالب مرتبط
از دوردست عمر
تا سرزمين ميلادم
صدها هزار فرسخ بود
با اسب هاي خسته كه راه دراز را
توفان ضربه هاي سم آرند از ارمغان
با بوي خيس يال
و طبل هاي بي قرار نفس ها
پرواز تازيانه ي خود را فراز راه
افرشاتم
انبوه لال فاصله ها را
اين خيل خيره گي ها را زير پاي خويش
انباشتم
ديدم كه شوق آمدن من
يكباره ازدحام عظيم سكوت شد
ديدم تولدم به ديارش غريب بود
و سايه اي كه سوخته ز آواره گي ، هنوز
در آفتاب ها
دنبال لانه ي تن من
مي گردد
تنهايي زمين من ، آنجا
با صد شكاف بيهوده ، روياي سيل را
خنديده است
پيشاني شكسته ي بارو ها
راز جهان برهنگي را به چشم دهر
اوج مناره ها
كز هول تند صاعقه سرباختند
در بي زباني اش همه سرشار سنگ
خامش مانده ، وسعت شن هاي دور را
انديشه مي كند
شايد گريز سايه ي بالي ؟
شايد طنين بانگ اذاني
آن برج هاي كهنه ، كه ماندند
بي بغبغوي گرم كبوترها
پرهاي سرد و ريخته را ديريست
با بادهاي تنها ، بيدار مي كنند
و ريگزار ها كه نشاني ز رود و دشت
گويي درخت ها و صداها را
تكرار مي كنند
انصاف ماهتاب
در خواب جانورها
و خار بوته ها
شب هاي شب تقدس مي ريزد
و از بلند ريخته بر خاك
از يادگار قلعه ي مفقود
سوداي اوج و همهمه مي خيزد
و بام ها به ريزش هر باران
غربال مي شوند
با خاك هايشان كه زمان گرسنه را
در آفتاب هاش به زنجير ديده اند
اندام هاي نور ، به سوداي سايه ها
پامال مي شوند
با فوجشان كه ظلمت تسليم را
بيگاه در خشونت تقدير ديده اند
اي يادگار هاي ويران
تركيبي از غلاف تهي از مار
آن مار ، آن خزنده ي معصوم
من بود كز ميان شما بگريخت
و جلد گوهرين سر ويرانه ها نهاد
تا روزگار اين بسيار
بگذشت
من از هراس عرياني
بر خويش جامه كردم نامم را
اينك كدام نام ، مرا خوانده ست ؟
اي يادها ، فراواني ها
اينك كدام نيش ؟
آه … اي من ! اي برادر پنهانم
زخم گران مرابنواز
من باز گشت ، بي تو نتوانم
در پيش چشم خسته ي من ، باز شد
بار دگر ادامه ي مأنوس جاده ها
توفان ضربه هاي سم و بوي خيس يال
ابعاد خيره ،فاصله هاي عبوس و لال
من با تولدم
در دور دست عمر
تبعيد مي شدم
همراه بي گناهي هايم
در آن سوي زمانه كه دور از من
با سرنوشت هاي موعود جلوه داشت
جاويد مي شدم