علیرضا آذر؛نا نحس
شعر نا نحس از علیرضا آذر
کی بیشتر از این زندگی خسته است … کی خسته و کمرنگ و دلگیره
هر کی به امید نبودن موند … تو ابتدای جاده میمیره
من می شناسم بوی موهاتو … من مسخ این جو گندمی بودم
بازم بگو خانومِ فرمانده … من قتل عام چندمی بودم؟
چشم و امید من، نبودِ من … بودن به سبک آدمی مُرده
بودن به شکل تو، به شکل من … سرخوردگی های دو سر خورده
وقتی خودت در خود گرفتاری … هر گونه یِ زنجیر یعنی هیچ
دلخوش نکن، این متن چیزی نیست … این شعرِ بی تصویر یعنی هیچ
بعد از تو تصویری نمانده تا … شاعر خیالی نو در اندازد
تنها به فکر مرگ، وامانده است … تا خون بهایت را بپردازد
بنشین غروبِ شعر از اینجاست … از کفش های پشتِ در مانده
از مادری هایِ تو با طفلی … کَز قبلِ بودن بی پدر مانده
سیاره ای خاموش و متروکم … در من حضوری گنگ مشهود است
این سنگِ سردِ کُنجِ منظومه … قبلا زمینِ زندگی بوده است
این تکه سنگِ آسمان جُل را … بردار و ها کن جان نو گیرد
در من دو جرعه زندگی مانده … آن هم نجنبی زود میمیرد
حالا کجا با این همه تندی؟ … من هر چه کردم با خودم کردم
جانِ علی امروز با من باش … بنشین برایت چای دم کردم
می گفتم و می گفتم و گفتم … نشنیدی و نشنیدم و گم شد
سوزِ دلم در زوزه های شهر … کُـلــَـت کمی از کُلِ مَردُم شد
من ماندم و تقویمِ تاریکم … آینده منحوس و تکراری
جسمی گرفتارِ خود آزاری … در پوششی از دیگر آزاری
تاریخِ از پلکِ تو افتادن … دست خدا دادم تمامت را
مَن ها تلف کردند عمرت را … از خود گرفتی انتقامت را
تاریخِ شبها تا ابد رفتن … تلخابهء تا صبح بیداری
از هر طرف در سینه یِ بن بست … دوران چِفتِ چار دیواری
دستم به دست دیگرم بود و … تنهاتر از مَن ها قَدَم بودم
در فکر تو با ضلعِ سوم شخص … سرگیجه یِ کُنجِ خودم بودم
باور نمیکردم پس از مُردن … چَشمم پر از دور و بَرتَ باشد
در خود بخواب و راهیِ خود شو … دست خدا زیر سرت باشد
اِبریقِ مستم را شکستی و … اَبری شدی از مُرده های آب
خیسم شدی از قطره های اشک … حالی شدم در گوشه محراب
ای ابرِ در شلوار کز کرده … جا رختیِ خاموشِ بر دیوار
ای ماریای روسی ِدلتنگ … ای بُهت سنگینِ پس از دیدار
خوابیده ای در آن سر دنیا … من این سر دنیا پر از دردم
خوفُ و رَجا از خواجه می گیرم … شیرازِ زخمی را بغل کردم
خون از تن شیراز میریزد … من مست رُکن آباد و انگورم
حافظ چه خواهد کرد بعد از این … فکر درشتی های تیمورم
با پنجه کاخ از کوه می سازم … دل داده ام بر هرچه باداباد
شیرین سَران را دوست تر دارند … فریاد از این فرهاد کُش فریاد
در ازدحامِ کوچه ی خوشبخت … می شد فروغت را تحمل کرد
می شد گلستانت شَوَم اما … پرویز شاپور این وسط گل کرد
در قتل عامی که به پا کردی … شاید، ولی، اما، اگر مُرده
منصف بمان تو زندگی داری … ما بین ما کی بیشتر مُرده؟
کی بیشتر از زندگی خسته است … کی خسته و کمرنگ و دلگیره؟
هر کی به امید نبودن موند … تو ابتدایِ جاده میمیره
چشم و امیدِ من نبودِ من … بودن به سبک آدمی مُرده
بودن به شکل تو، به شکل من … سَرخوردگی هایِ دو سَر خورده
آشوبِ آشوبم از این پاییز … رَج می زنم تکلیف دنیامو
من سیزده روزه که آبانم … برگا قلم کردند پاهامو
فالِ مبارک اونورِ میله ست … یه مرغِ عشقِ عشقِ شیرازم
قرعه به نامِ فالِ بد افتاد … گفته سرآخر دستو می بازم
تعبیر تلخی داره این خوابا … من خواب میدیدم عروسیتو
زیرِ لباسِ تورِ ِتنهاییت … من خواب دیدم دست بوسیتو
رخت و لباسم عین بدبختیم … فردا هم عین سگ تماشایی
تو خوابِ دیشب خوابِ فردا بود … دیگه چه رخت و بخت و فردایی
من میشناسم بوی موهاتو … من مسخِ این جوگندمی بودم
بازم بگو خانمِ فرمانده … من قتل عامِ چندمی بودم؟
حالا اگه افتادم از اسبم … مات از رُخت حیرونِ حیرونم
تا آخرین سرباز می جنگم … من قول دادم مُرده میمونم
من قول دادم تویِ این وحشت … هم سنگرِ بازَندگی باشم
تو گیر و دارِ دار و درگیری … روی تمیز زندگی باشم
دنیای بعدی روبروی تو … می جنگم و بازم گلاویزم
ایندفعه جای نور تو رگهام … از ماده ی تاریک می ریزم
من اهل دنیای پس از اینم … مرگ اتفاقِ حتمی مَن هاست
این زندگی با مرگ تکمیله … آدم نَمیره بیشتر تنهاست
من مانده ام در انجمادی تیز … گنجشک هایی بر تنم مُردند
صد ها کنیزِ یوغ بر گردن … در مطبخِ چِشمم زمین خوردند
حالا که من منحوسِ این شعرم … حالا که تو در من گرفتاری
حالا که لب های سمرقندت … افتاده توی زیر سیگاری
من هم به تو بخشیدمت ای عشق … ته مانده ی بلخ و بخارا را
از کوه های تو گرفته تا … آیینه ی مخدوشِ دریا را
عقلم به من، قلبم گرفتارِ … تاریخِ روز آشنایی بود
همیشه در من بین عقل و قلب … انگیزه ی زور آزمایی بود
نحسی از آن جا اتفاق افتاد … که زاده یِ روزِ بدی بودم
در زیر و روی نبضِ بودن ها … من خطِ صافِ ممتدی بودم
اما تو نانحسِ جهان بودی … با تو مبارک بود حتی مرگ
با تو در این سیرِ سقوطِ سخت … ترسی نمی افزود حتی مرگ
با تو تمامِ قرعه ها خوبند … با تو عزیزِ مرغِ آمینم
از چشم تو دنیای تُنگم را … همسنگِ اقیانوس می بینم
وقتی که قلب زندگی با من … در خون نشست و غم دهن وا کرد
چشمانمان در هم گره خورد و … آیینه را آیینه پیدا کرد
یک در کنار پنجره رویید … زین پس جهان در خانه جا میشد
یا پنجره میرفت سمتِ مرگ … یا در به روی مرگ وا میشد
از چاله بیرون میزدم تا چاه … راهِ فرار از خویشتن باشد
ای تف به هرچه دل … همان بهتر آدم فقط چشم و دهن باشد
بازم دوباره چِشممو بستم … من خواب میبینم تو رو با اون
دارین قدم هاتونو میشمارین … من پشتتون وِیلون و سرگردون
تنهایی یه حَرفِ برای تو … اما واسه من کُل دنیامه
تو بال وا کردی از این برزخ … من روزگارم دورِ پاهامه
دیوونه میشم از شبِ زندون … از هر طرف دیوار و دیواره
یه معجزه میخوام دنیامو … از پشت و روی آینه برداره
یه معجزه میخوام بعد از این … مالِ خودم باشه جهانِ من
این دفعه تو مهمون این بزمی … با من بنوش از استکان من
یه جرعه از این شوکران بسه … تا مست دنیای خودت باشی
توو زحمتِ وابستگی هامون … خانوم و آقای خودت باشی
تو رفتی از آغوشِ این کوچه … تا رهسپارِ شعرِ فرداشی
من که نرفتم تا که برگردم … پشت سرِ کی آب میپاشی
تن خسته و دلگیر و رنجورم … راه زیادی باز در پیشه
خسته نمیشم از شب و روزم … این روز و شب بازم عوض میشه
تاریخِ ما تاریخِ لیلی هاست … تاریخِ مجنون های ولگرده
چشماتو وا کن تا ببینی باز … دنیا با دنیامون چیا کرده
توو قلبِ من جای خیانت کو؟ … توو قلبِ تو هرچی که باید مُرد
من خواب دیدم توی این خونه … سقف بلندمون ترک می خورد
ای مُردِشور نسخه پیچی ها … لعنت به قرصای فراموشی
اسم همه جز اسم تو اینجاست … لعنت به لیست تویِ هر گوشی
از سادگی خسته م نمی فهمی؟ … خطی بکش توو دفترِ دنیا
دنیا تو رو رنجوند و راهی کرد … ای خاکِ عالم توو سرِ دنیا
باید سکوتی تازه تر باشم … چیزی برای حرف بودن نیست
یک شهر واژه پشتِ در مُرده … میلی برای در گشودن نیست
هر آنچه باید از تو می گفتم … گفتم، نوشتم، بُت تراشیدم
هر دختری از خانه ای می رفت … پشت قدمهاش آب پاشیدم
این ها که گفتم از سکوت است و … حرف نگاهم روی کاغذ ریخت
در چشم هایم سوز می رفت و … از گونه ها قندیل می آویخت
چیزی نخواهم گفت باور کن … گاهی سکوت، آیینه یِ داد است
روزی مرا خواهی شنید از دور … بغض ابتدایِ تُردِ فریاد است
جناب علیرضا آذر
شما هبوت عشق رو در جانکاه فانی تن به اثبات رسوندی
ارادت بنده رو پذیرا باشید
ممنون از سایت بامیک