فاضل نظری؛با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی
شعر با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی فاضل نظری
مطالب مرتبط
با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی
روزگارت خوش! که از میخانه، مسجد ساختی
روی ماه خویش را در برکه میدیدی ولی
سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی…