مرور رده
دکلمه فریدون مشیری
فریدون مشیری؛پشه
شعر پشه از فریدون مشیری
پشه اي در استكان آمد فرود
تا بنوشد آنچه وا پس مانده بود
كودكي - از شيطنت- بازي كنان
بست…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
فریدون مشیری؛ریشه در خاک
شعر ریشه در خاک
تو از این دشتِ خشکِ تشنه روزی کوچ خواهی کرد و
اشکِ من تو را بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
فریدون مشیری؛آخرین جرعۀ این جام
شعر آخرین جرعۀ این جام تهی را بنوش
همه می پرسند
چیست در زمزمه مبهم آب
چست در همهمه دلکش برگ
چیست در بازی آن ابر…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
فریدون مشیری؛دیار آشتی
شعر دیار آشتی از فریدون مشیری
باری، اگر روزی کسی از من بپرسد
«چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟»
من، می گشایم…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
فریدون مشیری؛کوچه
شعر کوچه از فریدون مشیری
بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
فریدون مشیری؛پر پرواز
شعر پر پرواز از فریدون مشیری
آفتابت که فروغ رخ زرتشت در آن گل کردهاست،
آسمانت که ز خمخانه حافظ قدحی آوردهاست،…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
فریدون مشیری؛کاش می دیدم
شعر کاش می دیدم
کاش می دیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست
آه ، وقتی که تو ، لبخند نگاهت را می تابانی…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
فریدون مشیری؛دیوار
شعر دیوار از فریدون مشیری
در پیش چشم خسته ِ من دفتری گشود
کز سال های پیش
چندین هزار عکس در آن یادگار بود
تصویر…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
فریدون مشیری؛نمی خواهم بمیرم
شعر نمی خوام بمیرم از فریدون مشیری
نمی خواهم بمیرم
نمي خواهم بميرم ، با كه بايد گفت ؟
كجا بايد صدا سر داد ؟
در…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
خسته شد چشم من از این همه پاییز و بهار
مر پا بر دل من می نهد و می گذرد ...
خسته شد چشم من از این همه پاییز و بهار
نه عجب گر نکنم بر گل و گلزار نظر
در…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...