دکلمه فروغ فرخزاد

شعر عروسک کوکی از فروغ فرخزاد بیش از اینها ، آه ، آری بیش از اینها میتوان خاموش ماند میتوان ساعات طولانی با…
ادامه مطلب ...

شعر آیه های زمینی از فروغ فرخزاد آنگاه خورشید سرد شد و برکت از زمین ها رفت سبزه ها به صحراها خشکیدند و ماهیان…
ادامه مطلب ...

شعر هدیه از فروغ فرخزاد من از نهایت شب حرف میزنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف میزنم اگر به خانۀ من آمدی…
ادامه مطلب ...

شعر پرنده مردنی است از فروغ فرخزاد دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب…
ادامه مطلب ...

شعر می توان عاشق بود از فروغ فرخزاد ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺳﺎﻧﯽ .. ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡﭼﻨﺪﺳﺎﻟﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﺴﺘﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺮﮒ…
ادامه مطلب ...

شعر به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که…
ادامه مطلب ...

شعر فروغ فرخزاد به نام اسیر یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیده‌ام خیره به ره ماند و نداد…
ادامه مطلب ...

شعر انتقام از فروغ فرخزاد باز کن از سر گیسویم بند پند بس کن که نمیگیرم پند در امید عبثی دل بستن تو بگو تا به کی…
ادامه مطلب ...

شعر مرگ من روزی فرا خواهد رسید مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دور…
ادامه مطلب ...

شعر من از تو میمردم من از تو میمردم اما تو زندگانی من بودی تو با من میرفتی تو در من میخواندی وقتی که من…
ادامه مطلب ...