قصد خواندن بهترین کتاب ها را دارید؟ مجله بامیک سایت تخصصی معرفی انواع کتاب و رمان,از بهترین نویسندگان ایران و جهان به همراه نقد و بررسی کتاب

دریا شمس لنگرودی

شمس لنگرودی
0 1,632

شعر دریا با صدای شمس لنگرودی

مطالب مرتبط
1 از 140

دریا
دلشوره‌ی زمین است
سبدی آب نور
مدرسه‌ای از سكوت است
كه به توفان‌ها
درس نظام می‌دهد
برگ برنده‌ی آسمان است
میهن باران
آیینه‌ی ابرهاست
كه صورتشان را می‌آرایند
پیش از آن كه ببارند
دریا !
با آن همه توفان‌ها ، گنج‌ها
از چه پای كرانه را می‌بوسی .
بر ایوانت ، سال ، جامه عوض می‌كند
و سوی درخت می‌رود
شكوفه‌ی كف
گردنبند توست
تا نقره بهایی پیدا كند
به تقلید تو برق می‌زند
تو شوره زار پرنده‌ی كوهساری ، دریا !
كه معجزه‌ات
باغ‌های ماهی است
و سلاح یگانه‌ات
نسیم سحرگاه توست
از صدای تو
نه پرنده و برگ می‌هراسد
نه ستاره ، نه من ، و نه ماهی
كه در انگشتانت خواب رفته است ،
از صدای تو
بانك‌های سیاه می‌هراسند ،
یونس می‌هراسد
كه سینه‌ی ماهی‌ها را
دفینه‌ی قاچاق كرده است
صدای تو ، شب‌ها
لالایی آسمان است ،
روز
پاسبانی كه سرانگشت رود را می‌گیرد
به دست صدف می‌سپارد
با قلبی از آب
عاشق بلبلی حیرانی
و نمی‌دانی نامش چیست
چه قدر در كلام تو غرق می‌شوم
تا تكلم باد را با كف‌های تهی بدانم
ترمه‌دوزی آب را بر شن‌ها
ای تخت روان
كه ابر و شهاب را به ساحل امن می‌رسانی
ستارگان كودك و نو سال را
در شب ناایمن
در بستر بخوابان !
رهزن تازه‌ای در راه است
دندان‌ها یت مهربانند
اسكله‌ها پهلویت را می‌خراشند
تو اسب مقدسی از آبی
با زینی از كف ،
سالیانی دراز می‌تازی
بی آنكه بدانی
در جا جنبیده‌ای
پاییز را
به برگ درختانت راه نیست
چرا كه زاده‌ی رویایی ،
برف
در هراس ندیدن تو چنین پیر می‌شود
آتشفشان‌های عظیم را رام می‌كنی
تا گله اسب‌های دریایی ، فوك‌ها
زغال زمستانی‌شان را مهیا سازند
تو سركش و رام خویی
بی ترحم و مهربان ،
به موسی عمران راه می‌دهی كه بگذرد از آب‌ها
و گوشه‌ی گمنامی بمیرد
تو كودك و پیرسالی
رازآلوده و ساده دل ،
كودكان و پرندگان با یالت بازی می‌كنند
و تو چون غولی مهربان با دندان صدف می‌خندی
كنار تو
ماه خیس خورده
نه آب می‌رود
نه چروك می‌شود
آبگینه‌ی نازكی
كه در آن سویت همه چیزی پیدا در امان است ،
ماهی
با تن ململ از شیشه عبور می‌كند
بی جراحت و قطره خونی
با دیواری از آب
شهرهایت را
چگونه چنین ایمن می‌كنی !
خانه‌های تو از آب
كوچه‌ها ، جدول‌ها ، دكان‌ها
با پول رایجی از آب و كف .
سربازان زخم خورده‌ی شیشه‌ای
در سنگر آبت شهید می‌شوند
و دوباره بر سر كف می‌جنگند
ای ماده شیر شاعر
اشكت را دیده‌ام
كه قاطی آب‌ها جرقه زنان دور می‌شود،
ققنوسی تو
ققنوس آب،
و مه
خاكستر بال‌های توست،
صبحانه‌ات تگرگ است
و برشی نور یشم.
تو خواهر مایی دریا!
بیرون ، آفتاب و
درون
دغدغه‌ها، رنج‌ها.
و سگی كوچك پایت را می‌شوید
اشك می‌فشاند
بی آن كه نام تو را بداند،
تو برادر اشك‌پوش مایی
یادم بده!
تجسد صبرها!
یادم بده!
با آن همه زخم كه بر تو فرود آورند
چگونه بر تن تو زخمی نیست.
یادم بده!
كتابخانه‌ی رازها!

دانلود دکلمه دریا با صدای شمس لنگرودی

میانگین امتیاز ها 5 / 5. 2

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

عضویت در کانال تلگرام بامیک

X