جملات و سخنان ماندگار دکتر علی شریعتی
آنچه خواهید خواند
تاثیر گذار ترین جملات و سخنان دکتر علی شریعتی
هی با خود فکر میکنم، چگونهاست که ما، در این سر دنیا، عرق میریزیم و وضع مان این است و آنها، در آن سر دنیا، عرق میخورند و وضع شان آن است! … نمیدانم، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن.
ظلم است که معلم را به شمع تشبیه کرد زیرا شمع را میسازند که بسوزد ولی معلم میسوزد که بسازد.
بگذار تاشیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید هر چند معنایش جز رنج و پریشانی نباشد؛ اما کوری را هرگز به خاطر آرامش تحمل مکن
هنر تجلی روح خلاق آدمی است، هنر با مذهب خویشاوندی دیرین دارد… هنر یک ذات عرفانی و جوهر احساس مذهبی دارد.
جملات و سخنان قصار دکتر علی شریعتی
سرنوشت تو متنی است که اگر ندانی دستهای نویسندگان، اگر بدانی، خود میتوانی نوشت.
آگاهی “نعمتی است که خدا به هرکس داده کاش نگیرد و به هر کس نداده کاش ندهد.
جملات و سخنان تاثیر گذار دکتر علی شریعتی
از سکوت اگر به خشم آمدی سکوت کن.
اگر نمیتوانی بالا بروی، سیب باش تاافتادنت اندیشهای را بالا برد.
جملات و سخنان ماندگار دکتر علی شریعتی
بدتر از توجیههای غلط توجیههای درست است ، یعنی تکیه کردن بر یک حقیقت تنها براي پایمال کردن حقیقتی دیگر …
چو کس با زبان دلم آشنا نیست چه بهتر که از شکوه خاموش باشم چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر که از یاد یاران فراموش باشم
جملات و سخنان خواندنی علی شریعتی
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد . نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاکم چه خواهد ساخت . ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد . بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را …
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند
پرهایش سفید می ماند
ولی قلبش سیاه میشود
عشق تنها کار بی چرای عالم است، چه، آفرینش بدان پایان می گیرد
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند
من خاطر تمام بدبختی و این روح ذلت پذیری را در دو چیز میبینم : یکی تقیه در برابر حاکم و دیگری , ریا در برابر عوام .
من تو را دوست دارم و تو دیگری را و دیگری دیگری را و در این میان همه تنهاییم!.
من چیستم؟ لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ
همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باش و از انچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالته دائمی توست
ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد.