شعر گوهر شناسی تو از محمد علی بهمنی
گوهرشناسیِ تو به قدر قدیم نیست؟
یا اشک من شبیه به درّ یتیم نیست
پیداست از گریز نگاهت، قبول کن
دیگر صراط ما به خدا مستقیم نیست
عاشق کبوتر است، مبادا گمان کنی
این آمده به بام شما یاکریم نیست
ما ساکنِ دلیم و به جز عشق محرمی
در خلوت همیشگیِ این حریم نیست
عشق است و شور شیطنتِ شاعرانهاش
دیوانه شو! که عقل در این حد فهیم نیست
شیطان و شیطنت دو شبیهِ همیشهاند
اما نه، شیطنت که خطابش رجیم نیست
حس میکنم که کور شده چشم شعر من
وقتی تو هستی و غزل تازهایم نیست