برای کشیدن یک پرنده
اول باید یه قفس کشید با در ِ واز
بعد باید یه چیز خوشگل کشید
یه چیز ساده یه چیز ملوس
یه چیز به دردخور واسه پرنده
بعد باید پرده رو برد گذاشت پاى یه درخت
تو باغى بیشهیى جنگلى چیزى
اُ پشت درخت قایم شد
بى صدا درآوُردنی
بىجُم خوردنى…
گاه پرنده زود میاد
اما ممکنم هس که سالهاى سال بگذره
تا تصمیمشو بگیره.
نباید سَر خورد
باید حوصله کرد و
اگه لازم باشه باید سالاى دراز صبر نشون داد.
دیر و زود اومدن پرنده
دخلى به خوب و بد پرده نداره.
وقتى پرنده اومد – البته اگه بیاد –
باید نفسو تو سینه حبس کرد و
سر ِ صبر گذاشت پرنده بره تو قفس و
اون تو که رفت
در ِ قفسو آروم با نُک ِ قلممو بست و
بعدش
میلههاى قفسو از دم دونه به دونه پاک کرد و
خیلى هم مواظب بود قلممو به هیچ کدوم از پراى پرنده نگیره.
بعدش باید درختو کشید و
خوشگلترین شاخهشو واسه پرنده انتخاب کرد.
باید سبز ِ برگا و
خُنَکاى باد و
غبار ِ آفتاب و
هیاهوى جونوراى علف تو هُرم ِ تابسّونم کشید و
اون وخ باید حوصله کرد تا پرنده تصمیم به خوندن بگیره.
اگه پرنده نخونه
نشونهى بدیه
نشونهى اینه که پرده بَده
اما اگه خوند نشونهى خوبیه
نشونهى اینه که دیگه مىتونین امضاش کنین.
پس، خیلى با ملاحظه
یکى از پراى پرنده رو مىکَنین و
اسمتونو یه گوشهى پرده مینویسین.
دانلود دکلمه با صدای احمد شاملو